کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موکول بروز دیگر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بروز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] boruz نمایان شدن؛ پدیدار شدن؛ آشکار شدن.
-
فراشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] farāšidan لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب؛ حالت فراشا پیدا کردن.
-
فنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] fanjidan ۱. خمیازه کشیدن در حالت خماری یا خوابآلودگی.۲. مورمور شدن و کشیده شدن اعضای بدن پیش از بروز تب.
-
یرقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] (پزشکی) yaraqān بیماری ناشی از اختلال عمل کبد که با علائمی نظیر زرد شدن پوست بدن بروز میکند؛ زردی؛ کاخر؛ کاخه.〈 یرقان نوزادان: (پزشکی) عارضهای که در هفتۀ اول تولد نوزاد و بر اثر از بین رفتن هموگلوبین بروز میکند.
-
یائسگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) yā'esegi پایان دورۀ تولیدمثل در زن که با قطع قاعدگی و بعضی تغییرات جسمی دیگر بروز میکند و معمولاً بین ۴۵ تا ۵۰ سالگی رخ میدهد.
-
سیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sayalān روان شدن آب؛ جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر.
-
انطباق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entebāq موافق شدن؛ برابر شدن؛ یکسان گشتن؛ برابر شدن چیزی با چیز دیگر؛ با شرایط خود را وفق دادن.
-
اقرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqrār ۱. با گفتن یا نوشتن، کاری یا امری را پذیرفتن.۲. اعتراف کردن به امری به سود دیگری و به زیان خود؛ اعتراف؛ بروز دادن؛ خستو شدن.
-
ابدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdāl ۱. قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر؛ بدل کردن؛ عوض کردن.۲. (زبانشناسی) عوض شدن حرفی با حرف دیگر به دلیل ساده شدن تلفظ.
-
تحول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahavvol ۱. برگشتن از حالی به حال دیگر؛ منقلب شدن؛ دگرگون شدن.۲. دگرگون شدن اوضاع.۳. جابهجا شدن.
-
کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ke(a)š ۱. نواری با رشتههای لاستیکی که با کشیده شدن بلندتر میشود.۲. (صفت) دارای قابلیت ارتجاع؛ کشی: شلوار کش.۳. (بن مضارعِ کِشیدن) = کشیدن۴. کِشنده؛ حملکننده؛ حامل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بارکش، هیزمکش.۵. تحملکننده؛ متحمل (در ترکیب با کلمۀ...
-
غات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [؟] qāt در بازی نرد، گریخت.〈 غات شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] در بازی نرد، گریختن و جفت شدن مهرۀ تک به مهرۀ دیگر، یعنی مهرۀ تک را که احتمال کشته شدن آن میرود به مهرۀ دیگر جفت کردن.
-
اقشعرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqše'rār موی بر بدن راست شدن؛ سیخ شدن موهای بدن و در هم کشیده شدن پوست از ترس یا سرما یا علت دیگر.
-
استبدال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estebdāl تبدیل شدن چیزی به چیز دیگر؛ جابهجایی؛ تغییر.
-
انجلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enjelāb کشیده شدن از جایی به جای دیگر.