کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montaqel انتقالیابنده؛ جابهجاشده.
-
جستوجو در متن
-
گیربوکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gear box] ‹گریبکس› girboks جعبهای در اتومبیل که قدرت تحرک موتور به آن منتقل میشود و بهوسیلۀ دستۀ دنده به دندههای مختلف منتقل میگردد.
-
حصبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حصبَة] (پزشکی) hasbe نوعی بیماری عفونی که از طریق غذای آلوده منتقل میشود و به دستگاه گوارش صدمه میزند؛ تیفوئید.
-
سگ دست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sagdast میلۀ فلزی در دنبالۀ فرمان اتومبیل که حرکت را از فرمان به چرخها منتقل میکند.
-
برق گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] barqgir میلهای فلزی که بر بام ساختمانهای بلند نصب میشود تا برق حاصل از صاعقه را با سیمی که به آن متصل شده به زمین منتقل کند و مانع حریق شود.
-
کاربن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbone] kārbon نوعی کاغذ به رنگهای مختلف که برای تهیۀ چند نسخه از یک متن بین کاغذهای سفید گذاشته میشود و در این صورت آنچه در کاغذ رویی نوشته شود، به کاغذهای زیرین هم منتقل میشود.
-
مالاریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: malaria] (پزشکی) mālāriyā بیماری واگیردار عفونی که از طریق پشۀ آنوفل به انسان منتقل میشود و با تبولرزهای شدید و متناوب همراه است.
-
پانتومیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pantomime] (تئاتر) pāntomim نوعی نمایش همراه با موسیقی که در آن بازیگران سخن نمیگویند و مفاهیم را به یاری حرکات و حالتهای چهره و بدن به بینندگان خود منتقل میکنند.
-
وراثت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وراثة] verasat ۱. میراث بردن.۲. (اسم) (زیستشناسی) منتقل شدن صفات والدین به فرزند از طریق ژن.
-
تیفوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: typhus] (پزشکی) tifus بیماری واگیردار که بهوسیلۀ نیش حشراتی مانند شپش منتقل میشود و با کوفتگی اعضا، سردرد، کمردرد، سرگیجه، تهوع، هذیان، پریشانی حواس، و تب شدید همراه است.
-
طاعون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) tā'un بیماری واگیردار و خطرناکی که با سردرد، لرز، تب شدید، سرگیجه، التهاب غدد لنفاوی، و تورم کبد و طحال همراه است و از طریق کک و موش به انسان منتقل میشود.
-
ارث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ers ۱. (حقوق) مالی که از مرده به وارث میرسد.۲. (اسم مصدر) منتقل شدن ویژگیهایی از پدرومادر به فرزند، مانند رنگ چشم، بیماری، و مانند آن.۳. [قدیمی] سهم بردن از دارایی و ثروت شخص مرده؛ میراث بردن.
-
فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرستیدن› ferestādan ۱. روانه کردن؛ راهی کردن؛ گسیل داشتن.۲. خواندن؛ گفتن: صلوات فرستادن.۳. امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن: به دانشگاه فرستاد.۴. با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردن.۵. در جهتی پرتاب کردن: موشک را به هوا ...
-
سیفون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: siphon] sifo(u)n ۱. لولهای خمیده به شکل زانو که با ایجاد خلٲ مایعات را از مخازن غیر قابل دسترس چون باک بنزین اتومبیل به مخزن دیگری منتقل میکند.۲. ظرف آبی که با کشیدن اهرم آن، به درون لگن توالت تخلیه میشود و آن را میشوید.