کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مناره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَنارَة، جمع: مناور، منائر] me(a)nāre ۱. جای نور؛ جای روشنایی.۲. سازهای بلند و ستونمانند بر بالای مساجد و معابد که از آنجا اذان میگویند؛ گلدسته.
-
جستوجو در متن
-
منار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَنار] me(a)nār = مناره
-
مئذنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مئذنَة، جمع: مآذن] [قدیمی] me'zane جای اذان گفتن در مناره.
-
گلدسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) goldaste ۱. دستۀ گل.۲. منارۀ بلندی که مساجد برای اذان گفتن درست میکنند.
-
جوتره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوتره› [قدیمی] jo[w]tare ۱. مناره.۲. کنگره.۳. برج مرتفع.۴. سکو.
-
آیینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āyēnak] ‹آینه› 'āy(')ine ۱. (فیزیک) قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس میکند و انسان چهرۀ خود را در آن میبیند. به اندازهها و شکلهای مختلف ساخته میشود.۲. [عامیانه، مجاز] هرچیز روشن و پاک.〈 آیین...