کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسلط یا مشرف بودن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مشرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mošref ۱. بالا برآمده؛ کسی یا چیزی که بربلندی قرار دارد و یا از غیر خود بلندتر است.۲. کسی یا چیزی که از بلندی مسلط بر کس دیگر یا چیز دیگر باشد؛ دیدهورشونده.۳. [قدیمی] ناظر خرج.۴. [قدیمی] ناظر عمل.
-
مواظبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مواظَبة] movāzebat پیوسته مراقب کاری یا امری بودن؛ همیشه بر یک کار بودن و به آن رسیدگی کردن.
-
تسلط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasallot مسلط شدن؛ چیره شدن؛ دست یافتن بر کسی یا چیزی.
-
رب النوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ربّ النَّوع] rabbonno[w]' در باور ملتهای کهن، نیرویی فراطبیعی محافظ یا مسلط بر یکی از پدیدههای طبیعت؛ الهه.
-
ماموریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: مٲموریّة] ma'muriy[y]at ۱. شغل یا وظیفهای که از جانب شخص یا سازمانی بر عهدۀ شخص گذاشته میشود.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] فرمانبردای؛ فرمانبردار بودن.
-
خودفروشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodforuši ۱. خودفروش بودن؛ عمل خودفروش: ◻︎ بر بساط نکتهدانان خودفروشی شرط نیست / یا سخن دانستهگو ای مرد بخرد یا خموش (حافظ: ۵۷۸).۲. خودنمایی؛ خودستایی؛ لافزنی.
-
اشراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ešrāf ۱. بالای بلندی ایستادن و از بالا به زیر نگریستن؛ مسلط شدن بر چیزی از بالا.۲. دیدهور شدن؛ واقف شدن بر امری؛ دیدهوری.۳. (اسم) [قدیمی] رتبه یا منصبی بوده از دورۀ غزنویان تا عهد مغول.۴. (تصوف) اطلاع بر سِر یا ضمیر کسی؛ فکر ...
-
سواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) savāre ۱. کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد؛ سوار.۲. (قید) در حال سوار بودن؛ به حالت سواری.
-
نشستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: n(i)šastan، مقابلِ ایستادن] ‹شستن› nešastan ۱. قرار گرفتن انسان یا حیوان بر روی سرین خود.۲. ساکن بودن؛ اقامت کردن.
-
پاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) pāy(')idan ۱. نگهبانی کردن.۲. چشم به کسی یا چیزی دوختن و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.۳. (مصدر لازم) [قدیمی] همیشه و جاوید بودن؛ پایدار ماندن.۴. (مصدر لازم) [قدیمی] درنگ کردن؛ ایستادن: ◻︎ چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای / زمانی ن...
-
آزادی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āzādi ۱. آزاد بودن؛ رها بودن از قیدوبند؛ زندانی یا اسیر نبودن.۲. رهایی؛ خلاصی.۳. حق انجام دادن افکار و خواستهها بر اساس ارادۀ خود.۴. جوانمردی.۵. گسستگی از تعلقات؛ وارستگی: ◻︎ نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفران چه کنم (خا...
-
صاحب قرانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به صاحبقران) [عربی] [قدیمی] sāhebqe(a)rāni ۱. صاحبقران بودن.۲. [مجاز] فرمانروایی.۳. (اسم) نام عمومی سکههایی که از زمان صفویه تا ناصرالدینشاه قاجار ضرب شده و بر روی آنها ابیاتی نقش میشده که کلمۀ «صاحبقران» یا «صاحبقرانی» ...
-
سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: asbār، مقابلِ پیاده] ‹اسوار› savār ۱. کسی که بر روی اسب یا مَرکب دیگر قرار دارد.۲. کسی که داخل وسیلۀ نقلیه یا آسانسور قرار دارد؛ سرنشین.۳. (ورزش) در شطرنج، هریک از مهرهها غیر از پیاده و شاه.۴. (صفت) نصبشده.۵. (صفت) [مجاز] مسلط؛ غ...
-
اختیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extiyār ۱. (فلسفه) [مقابلِ جبر] آزادی انسان در انجام دادن کاری یا ترک آن: ◻︎ اینکه گویی این کنم یا آن کنم / این دلیل اختیار است ای صنم (مولوی: ۷۹۶)، ◻︎ غیر حق را گر نباشد اختیار / خشم چون میآیدت بر جرمدار؟ (مولوی: ۷۹۷).۲. (تص...
-
تیمم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tayammom ۱. (فقه) عملی عوض وضو یا غسل، بدین شکل که هر دو کف دست را به خاک پاک بزنند و آن را بر پشت دست و صورت بکشند. این عمل را هنگام مریض بودن یا پیدا نکردن آب میتوان انجام داد.۲. [قدیمی] قصد کردن.۳. [قدیمی] از روی قصد و عمد کاری ...