کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ زایر] [قدیمی] mazur زیارتشده.
-
مزور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mozavvar ۱. ساختگی؛ دروغی.۲. (اسم) غذای مخصوص بیمار؛ مزوّره.
-
مزور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozavver تزویرکننده؛ دورو؛ دروغگو؛ دروغپرداز.
-
جستوجو در متن
-
مزوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مزوّرَة] [قدیمی] mozavvare = مزوَّر
-
شیاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] šayyād ۱. حیلهگر؛ مکار.۲. ریاکار؛ مزور.
-
دورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dorang ۱. هر چیزی که دارای دو رنگ باشد.۲. [مجاز] دروغگو؛ مزور؛ منافق.
-
دورو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دوروی› doru ۱. ویژگی پارچه یا چیز دیگر که پشتوروی آن از حیث طرح و رنگ با هم فرق داشته باشد.۲. [مجاز] کسی که گفتارش خلاف کردارش باشد؛ منافق؛ مزور: ◻︎ از مجلس ما مردم «دوروی» برون کن / پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی (فرخی: ۳۶۵).۳. (اسم) (زیست...