کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مدرسة] madāres = مدرسه
-
جستوجو در متن
-
پیشاهنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] pišāhangi ۱. سازمان تربیتی و ورزشی در بیشتر کشورهای جهان که شاگردان مدارس و جوانان را با منش پیشاهنگی که پرورش جسم و فکر و آمادگی برای کارهای نیک است آشنا میسازد.۲. (حاصل مصدر) نوعی تعلیموتربیت ورزشی برای شاگردان مدارس و جوانان که شبی...
-
غرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرفَة، جمع: غُرَف و غرفات] qorfe ۱. هریک از اتاقکها یا اتاقهای یک نمایشگاه که در آن به عرضۀ کالا میپردازند.۲. هریک از حجرههای پیرامون مساجد و مدارس قدیمی.۳. [قدیمی] اتاقی که بالای اتاق دیگر ساخته شود؛ بالاخانه؛ برواره؛ پرواره؛ فرواره...
-
دانش سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دانشسرا› dānešsarā ۱. سرای دانش؛ خانۀ علم؛ جای دانش آموختن.۲. مدرسهای که برای مدارس معلم تربیت میکند؛ دارالمعلمین.〈 دانشسرای عالی: مدرسهای که در آن دبیر برای دبیرستانها تربیت میکنند.〈 دانشسرای مقدماتی: مدرسهای که آموزگار برا...
-
فراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: فراشة] farrāš ۱. مستخدم اداراۀ دولتی، بهویژه مدارس.۲. جاروکش حرم و صحن مقدس.۳. [منسوخ] مٲمور عدلیه، زندان، و مانند آن.۴. [قدیمی] خدمتکار؛ خادم.۵. [قدیمی] آنکه فرش میگستراند؛ گسترندۀ فرش، بساط، و مانند آن: ◻︎ حشمت مبین و سلطنت گل ...
-
صبحگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی. فارسی] ‹صبحگه› sobhgāh ۱. وقت صبح؛ هنگام صبح؛ بامداد: ◻︎ نخفتهست مظلوم ز آهش بترس / ز دود دل صبحگاهش بترس (سعدی۱: ۶۳)، ◻︎ ز شب چندان توان دیدن سیاهی / که برناید فروغ صبحگاهی (نظامی۲: ۳۰۸).۲. (اسم) برنامۀ صبحگاهی در مدارس، مراکز نظا...