کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محتشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محتشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mohtašam ۱. باحشمت؛ دارای شکوه.۲. دارای خدموحشم زیاد.۳. [مجاز] ثروتمند.
-
جستوجو در متن
-
اشترچران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹شترچران› [قدیمی] 'oštorča(e)rān کسی که شتر میچراند؛ آنکه پیشهاش شترچرانی است و شتران را به چراگاه میبرد: ◻︎ که دارند اسیران خود را معذب / به صحرانوردی و اشترچرانی (محتشمکاشانی: ۴۱۶).
-
گویا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گویاک، گوییا، گویی› guyā ۱. گوینده؛ سخنگو.۲. واضح؛ رسا.۳. (قید) مثل اینکه؛ گویی: ◻︎ گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب / کآشوب در تمامی ذرات عالم است (محتشم: ۵۳۳).
-
صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، قید) [عربی] sobh بامداد؛ بامدادان؛ اول روز؛ صبحگاه؛ صبحگاهان؛ صبحدم.〈 صبح پسین: [قدیمی] = 〈 صبح صادق〈 صبح سعادت: [قدیمی، مجاز] آغاز خوشبختی.〈 صبح کاذب (دروغین، اول، نخستین): اولین روشنایی روز پیش از صبح صادق؛ دم گرگ: ◻︎ صبح ...