کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاور 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
داردوست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dārdust هر گیاه پیچنده مانند عشقه که به درخت مجاور خود بپیچد و بالا برود.
-
گلیسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: glycine] (زیستشناسی) gelisin گیاهی بالارونده با گلهای کوچک بنفش و آبی که به اشیاء مجاور خود میپیچد.
-
تانژانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tangente] (ریاضی) tānžānt تابعی مثلثاتی که در مثلث قائمالزاویه برابر است با نسبت ضلع مقابل به ضلع مجاور.
-
تومور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tumeur] (پزشکی) tumor تودهای از بافت غیرعادی در بدن که کار مفیدی انجام نمیدهد و نوع بدخیم آن به بافتهای مجاور حمله میکند و انتشار مییابد؛ غده.
-
پاپیتال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاپیچال› (زیستشناسی) pāpitāl گیاهی با گلهای سبز و میوۀ سیاه که به درخت و سایر اشیای مجاور خود میپیچد و بالا میرود. شاخههای آن به هرجا بچسبد ریشههای فرعی تولید میکند؛ عشقه.
-
نیلوفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nīlōpal] ‹نیلوپر، نیلوپرک، نیلپر، نیلوپل، نیروفر› (زیستشناسی) nilufar گیاهی با گلهای شیپوری و کبودرنگ که مانند پیچک به اشیای مجاور خود میپیچد و بالا میرود.〈 نیلوفر آبی: (زیستشناسی) نوعی نیلوفر دارای برگهای پهن و گلهای سفید ...
-
پیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیچه› (زیستشناسی) pičak ۱. گیاهی صحرایی با برگهای کوچک دندانهدار و گلهایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید، یا سرخ کمرنگ. بیشتر در کشتزارها میروید و روی زمین میخزد یا به گیاههای مجاور خود میپیچد و بالا میرود و به هر گیاهی که بپیچد آن...
-
افتیمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) 'aftimun گیاهی سرخرنگ از تیره سِسها، دارای شاخههای باریک، برگهای ریز و گلهای سرخرنگ و ریشۀ کلفت وتلخمزه که به گیاه و اشیای مجاور خود میپیچد. در طب قدیم برای معالجۀ امراض عصبی، دماغی، فالج، لقوه، ...
-
هم زانو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamzānu ۱. کسی که در کنار دیگری و زانوبهزانوی او نشسته باشد: ◻︎ دشمنم را بد نمیخواهم که آن بدبخت را / این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست (سعدی۲: ۳۶۱).۲. (اسم، صفت) همنشین.۳. مجاور؛ همراه: ◻︎ دریغا روزگارِ خوش، که من در جنبِ...
-
سرطان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] saratān ۱. (پزشکی) تکثیر بیرویۀ سلولها در اثر جهش ژنتیکی و دست اندازی به بافتهای مجاور که باعث اختلال در عملکرد آن بافت میشود؛ تومور؛ کنسر.۲. (نجوم) چهارمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۳. چهارمین برج از برجهای...
-
گاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gāv] ‹گو، غاو› gāv ۱. (زیستشناسی) پستاندار نشخوارکنندۀ اهلی با پیشانی پهن و شاخهای خالی که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده میشود؛ سهر.۲. [مجاز] احمق.۳. [قدیمی، مجاز] مرد دلیر و تنومند: ◻︎ کردم روان و دل را بر جان او نگهبان/ همواره گرد...