کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لعاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لعاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] la''āb ۱. بسیار بازیگر.۲. بازیکن.
-
لعاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] lo(a,e)'āb ۱. (زیستشناسی) آب دهن؛ بزاق.۲. هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد.۳. مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی میدهند.۴. روکش شیشهای نیمهمذاب بر لایهای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنشهای شیمیایی داشته و ب...
-
واژههای مشابه
-
لعاب الحیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] lo(a,e)'ābolhayye زهر مار.
-
لعاب النحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lo(a,e)'ābonnahl عسل.
-
لعاب دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] lo(a,e)'ābdār ۱. آنچه دارای لعاب باشد.۲. دانههایی که در آب لعاب ایجاد میکنند، مانند اسفرزه و بهدانه.
-
واژههای همآوا
-
لاعب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] lā'eb بازیکننده.
-
جستوجو در متن
-
لعابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لعاب) [عربی. فارسی] lo(a,e)'ābi ظرف یا چیز دیگر که روی آن را لعاب داده باشند؛ لعابدار.
-
لیزابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لیزاب، لیز آب› lizābe هر مایع لزج و لعابدار مانند آب دهان یا آب بعضی از میوهها.
-
اسفرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اسپرزه› (زیستشناسی) 'esfarze گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانههای ریز قهوهایرنگ و لعابدار که مصرف دارویی دارد.
-
زنجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زنجآب› [قدیمی] ze(o)njāb ۱. زنج درخت که سفت نشده باشد.۲. هر مایعی که شبیه لعاب زنج و چسبناک باشد.۳. (پزشکی) ترشح بعضی از زخمهای پوستی.
-
رشته به رشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rešteberešte نوعی شیرینی که از لعاب برنج به شکل رشتۀ باریک درهمپیچیده درست میکنند و در تاوه تف میدهند سپس خاکهقند روی آن میریزند.
-
کاشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به کاشان) ‹کاچی› kāši ۱. تهیهشده در کاشان.۲. مربوط به کاشان.۳. از مردم کاشان.۴. ویژگی هرنوع ظرف پختهشده و لعابدار.۵. (اسم) آجر یا خشت لعابدار و پختهشده.۶. (اسم) [مجاز] پلاک؛ شماره.〈 کاشی معرق: نوعی کاشی که از تکههای ریزری...