کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاتثنی الا و قدتثلث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، شبه جمله) [عربی] 'alā برای خطاب و تنبیه به کار میرود؛ ای؛ هی؛ هان؛ بدان و آگاه باش: ◻︎ الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷).
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آلودن و آلاییدن) ‹آلای› 'ālā ۱. = آلودن۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا.
-
حوقله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَوقلَة] [قدیمی] ho[w]qale گفتن «لا حول و لا قُوةَ الا بالله».
-
رباعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [عربی: رباعیّ] robā'i ۱. آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد؛ چهارتایی.۲. (اسم) (ادبی) شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن همقافیه و بر وزن «لا حول و لا قوة الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراعها ه...
-
اولوالالباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی (= صاحبان خرد)] ‹اولیالالباب› [قدیمی] 'olol'albāb صاحبان عقل؛ خردمندان. Δ برگرفته از آیۀ: ...و ما یَذَکَّر الا اولوالالباب. (بقره: ۲۶۹).
-
دوبیتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (ادبی) dobeyti نوعی از شعر که عبارت از دو بیت یا چهار مصراع است و مانند رباعی مصراع اول و دوم و چهارم آن قافیه دارد اما وزن آن با وزن رباعی فرق دارد و بر وزن لاحول و لاقوة الا باللّه نیست.
-
خیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xide ۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).
-
پروازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parvāze ۱. توشه و طعامی که در سفر یا گردش و شکار با خود بردارند: ◻︎ جانا چه توان کرد که اندر ره عشقت / الا جگر سوخته پروازۀ ما نیست (؟: مجمعالفرس: پروازه).۲. آتشی که پیش پای عروس و داماد بیفروزند.۳. زرورق و ریزههای زر که در شب عروسی ب...
-
تشهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašahhod ۱. طلب گواهی کردن؛ شاهد خواستن.۲. کلمۀ شهادت (اشهد ان لا اله الا اللّه) گفتن.۳. گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدۀ رکعت دوم و رکعت آخر.
-
ترجیع بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (ادبی) tarji'band در بدیع، شعری مرکب از چند غزل یا چند بند شعر در بحر موافق و قافیههای مختلف که بعد از هر بند یک بیت مکرر با تکرار میشود، مانندِ این شعر: گفتی که صبور باش هیهات / دل موضع صبر بود بردی ـ هم چاره تحمل است و تسل...
-
استثنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استثناء] 'estesnā ۱. جدا کردن کسی از حکم عمومی: استثنای بازنشستگان از حق بیمه مورد مخالفت قرار گرفت.۲. (ادبی) در دستور زبان، خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی؛ بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با گفتن کلماتی مانندِ الا، جز، و مگ...