کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَدَرٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَقدار] qadr ۱. اندازه گرفتن؛ اندازه کردن چیزی.۲. ارزش؛ اعتبار.۳. اندازه.۴. شب قدر.۵. حرمت؛ وقار.۶. نودوهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ انّا ٲنزلنا؛ اهل الکتاب.〈 قدر مشترک: (منطق) مفهومی کلی که در افراد خود مشترک...
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقدار] qadar ۱. اندازه؛ اندازۀ چیزی.۲. [قدیمی] طاقت؛ قوه؛ توانایی.۳. فرمان الهی؛ سرنوشت و آنچه خداوند برای بندگان خود مقدر نموده.۴. توانگری.۵. (نجوم) هریک از مراتب کواکب در کوچکی و بزرگی.۶. سرسخت: حریف قدر.
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُدُور] [قدیمی] qedr دیگ.
-
گرامی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] gerāmiqadr بزرگقدر؛ بلندپایه؛ ارجمند.
-
گران قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] gerānqadr عالیقدر؛ گرانپایه؛ ارجمند.
-
کم قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kamqadr دارای قدر و ارزش اندک.
-
بی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biqadr ۱. بیارزش.۲. بیعزت؛ بیحرمت.۳. بیوقار.
-
عالی قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'āliqadr والامقام؛ بلندمرتبه؛ بزرگوار.
-
هم قدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamqadr معادل و برابر در قدر، مرتبه، قیمت، و ارزش.
-
واژههای همآوا
-
غدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qadr ۱. خیانت کردن.۲. بیوفایی کردن.۳. نقض عهد؛ بیوفایی.۴. خیانت.۵. مکر؛ فریب.〈 غدر اندیشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غدر کردن〈 غدر داشتن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 غدر کردن〈 غدر کردن: (مصدر لازم) [...
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَقدار] qadr ۱. اندازه گرفتن؛ اندازه کردن چیزی.۲. ارزش؛ اعتبار.۳. اندازه.۴. شب قدر.۵. حرمت؛ وقار.۶. نودوهفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ انّا ٲنزلنا؛ اهل الکتاب.〈 قدر مشترک: (منطق) مفهومی کلی که در افراد خود مشترک...
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقدار] qadar ۱. اندازه؛ اندازۀ چیزی.۲. [قدیمی] طاقت؛ قوه؛ توانایی.۳. فرمان الهی؛ سرنوشت و آنچه خداوند برای بندگان خود مقدر نموده.۴. توانگری.۵. (نجوم) هریک از مراتب کواکب در کوچکی و بزرگی.۶. سرسخت: حریف قدر.
-
قدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قُدُور] [قدیمی] qedr دیگ.