کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قسمت خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قسمت خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qesmatxor آنکه بهره و نصیب خود را از رزقوروزی بخورد؛ روزیخور.
-
جستوجو در متن
-
اقتسام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtesām ۱. قسمت کردن؛ بخش کردن.۲. قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.
-
آبشخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبشخوار، آبشخورد، آبخور، آبخورد› 'ābešxor ۱. [مجاز] روزی؛ بهره؛ نصیب؛ قسمت.۲. [قدیمی] جای زیست و اقامت.۳. [قدیمی] جای آب خوردن یا آب برداشتن در کنار چشمه یا رودخانه: ◻︎ از این پس نه آشوب خیزد نه جنگ / به آبشخور آیند میش و پلنگ (فردوسی: ۲/۲...
-
چوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čōp] (زیستشناسی) čub قسمت سفت و سخت زیر پوست درخت که در صنعت و ساختن اشیای چوبی به کار میرود.〈 چوب خوردن: (مصدر لازم) [مجاز] کتک خوردن.〈 چوب زدن: (مصدر متعدی)۱. کسی را با چوب کتک زدن.۲. [عامیانه، مجاز] قیمت گذاشتن و به فروش ...
-
آبخورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آبخور، آبشخور› [قدیمی] 'ābxord ۱. [مجاز] نصیب؛ قسمت؛ روزی: ◻︎ جان شد اینجا چه خاک بیزد تن / کآبخوردش ز خاکدان برخاست (خاقانی: ۶۱).۲. کنار رودخانه، تالاب، سرچشمه، و محلی که از آنجا آب بردارند یا آب بخورند: ◻︎ در او نیست روینده را آبخورد / ک...
-
خم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xam ۱. قسمت دارای پیچیدگی در معبر؛ پیچ.۲. (صفت) کج؛ خمیده.۳. (بن مضارعِ خمیدن) = خمیدن۴. [قدیمی] چینوشکن زلف، گیسو، کمند، و مانندِ آن؛ پیچوتاب.۵. [قدیمی] طاق ایوان و عمارت.۶. [قدیمی] خانۀ زمستانی.۷. [قدیمی] خمیدگی.〈 خماندرخم: [قدیمی] ...
-
پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pād] ‹پای› pā ۱. عضوی از بدن انسان و حیوان که با آن راه میرود.۲. قسمت زیرین این عضو در انسان، از مچ تا سرانگشتان: ◻︎ ای تو را خاری به پا نشکسته کی دانی که چیست؟ / جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند (امیرخسرو: ۳۱۹).۳. [مجاز] قسمت زیرین...