کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قرعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قرعَة] qor'e ۱. سهم؛ نصیب.۲. تکۀ کاغذ یا هر چیز دیگر دارای شماره یا نشانه که بهوسیلۀ انتخاب تصادفی آن، سهم و نصیب کسی را معین میکنند؛ پشک.〈 قرعه انداختن: (مصدر لازم) [قدیمی] انتخاب تصادفی از طریق قرعه.〈 قرعه زدن: = 〈...
-
قرعه کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qor'ekeši عمل قرعه کشیدن؛ قرعه انداختن.
-
واژههای همآوا
-
قراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qerāt ۱. چراغ.۲. شعلۀ چراغ.
-
جستوجو در متن
-
اقتراع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqterā' قرعه زدن؛ قرعه کشیدن.
-
قارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qāre' ۱. کوبنده.۲. کوبندۀ در.۳. فالزننده به قرعه؛ قرعهکشنده.
-
پشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pešk تکۀ کاغذ یا چیز دیگر که هنگام تقسیم کردن چیزی به کار ببرند و بهوسیلۀ آن سهم و نصیب هرکس را معین کنند، یا کاری را به عهدۀ کسی وابگذارند؛ قرعه.〈 پشک انداختن: (مصدر لازم) قرعه انداختن؛ قرعه کشیدن.
-
کار آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kār[']āfrin ۱. (اقتصاد) ایجادکنندۀ شغل.۲. [قدیمی، مجاز] خدایتعالی؛ آفریدگار: ◻︎ ز ما قرعه بر کاری انداختن / ز کارآفرین کارها ساختن (نظامی۵: ۸۷۴).
-
سهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sahm ۱. [جمع: اَسهُم و سُهمان و سهام] (اقتصاد) بهرۀ هریک از شرکا که در مال یا هزینه مشترک هستند.۲. (نجوم) یکی از صورتهای فلکی شمالی که دارای پنج ستاره است.۳. [جمع: سهام] [قدیمی] تیری که با کمان بیندازند.۴. [قدیمی] تیری که در قرعهکشی به...