کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قرائت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قرائت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قِراءة] qe(a)rā'at ۱. خواندن چیزی با صدای بلند: قرائت متن بیانیه به پایان رسید.۲. تٲویل؛ تفسیر از دین.۳. علم به درست خواندن قرآن کریم.
-
واژههای مشابه
-
قرائت خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] qe(a)rā'atxāne اتاقی در کتابخانههای عمومی که مردم در آنجا کتاب یا روزنامه میخوانند.
-
جستوجو در متن
-
مقرو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maqru' قرائتشده؛ خواندهشده.
-
تلاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تلاوة] ta(e)lāvat ۱. قرائت قرآن.۲. خواندن کتاب.
-
الهامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: الهامیَّة] 'elhāmiy[y]e فرقهای از متصوفه که در پارهای عقاید با قرامطه توافق دارند و از قرائت قرآن و آموختن آن اعراض کنند.
-
بازخواندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzxāndan ۱. خواندن.۲. دوباره خواندن؛ قرائت کردن.۳. فراخواندن؛ احضار کردن.۴. بازگرداندن.۵. (مصدر لازم) مطابق بودن.
-
خوانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xānde ۱. قرائتشده.۲. (اسم، صفت) [مقابلِ خواهان] (حقوق) طرف دعوی؛ مدعیعلیه.۳. [قدیمی] دعوتشده.
-
ترتیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tartil ۱. قرآن را با قرائت درست و آهنگ خوش تلاوت کردن.۲. [قدیمی] سخن را آراسته و آشکار و بیتکلف کردن.۳. [قدیمی] هموار و پیدا خواندن.۴. [قدیمی] خوشآوازی و حسن کلام.
-
قرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: قرّاء، جمعِ قارِئ] [قدیمی] qorrā = قاری〈 قراء سبعه: [قدیمی] قرآنخوانان هفتگانه؛ هفت تن از استادان قرائت قرآن در صدر اسلام که در تجوید و قرائت قرآن از لحاظ اِعراب، وصل، و ادغام به روش و روایت آنان استناد شده و عبارت بودهاند ا...
-
فاتحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فاتحَة، جمع: فواتح] fātehe ۱. اولین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷ آیه؛ حمد؛ فاتحةالکتاب؛ امالکتاب؛ وافیه؛ شکر؛ سبعالمثانی.۲. (اسم مصدر) [عامیانه] = 〈 فاتحه خواندن۳. آغاز؛ اول.〈 فاتحه خواندن: (مصدر لازم) قرائت سورۀ فاتحه برای ...
-
خواندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: xvāntan] xāndan ۱. قرائت کردن؛ مطالعه کردن.۲. دعوت کردن به مهمانی.۳. (مصدر لازم) آواز خواندن.۴. تحصیل کردن؛ درس خواندن.۵. کسی را صدا زدن.۶. احضار کردن.۷. فرا گرفتن؛ آموختن.۸. (مصدر لازم) مطابق و هماهنگ بودن: این امضا با امضای او ...