کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قاچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قاچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قاچ، کرچ› [عامیانه] qāč ۱. یک قسمت بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.۳. تکه؛ پاره.۴. چند عدد از چیزی.〈 قاچقاچ: [عامیانه] پارهپاره؛ چاکچاک؛ تکهتکه.
-
جستوجو در متن
-
قاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qāš = قاچ
-
برین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: barin] [قدیمی] borin تکۀ بریدهشده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر؛ قاچ: ◻︎ چون برید و داد او را یک بُرین / همچو شکّر خوردش و چون انگبین (مولوی: ۲۴۸).
-
شتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: uštr] ‹اشتر› (زیستشناسی) šotor ۱. پستاندارای نشخوارکننده و حلالگوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت.۲. [عامیانه، مجاز] قاچ خربزه یا هندوانه به همراه پوست؛ شتری.
-
برش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) boreš ۱. بریدن.۲. بریدن پارچه طبق اندازۀ معیّن، برای دوختن پارچه.۳. (اسم) قاچ خربزه یا هندوانه.۴. [عامیانه، مجاز] لیاقت و شایستگی در انجام کار.۵. تیز بودن؛ برندگی.۶. (اسم) [مجاز] مقطعی از زمان.
-
کرچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ka(e)rč قطعۀ بریدهشده از خربزه یا هندوانه؛ قاش؛ قاچ: ◻︎ ماند کرچی گفت این را من خورم / تا چه شیرینخربزهست این بنگرم (مولوی: ۲۴۸).〈 کرچکرچ: [قدیمی] قطعهقطعه؛ تکهتکه؛ قاشقاش: ◻︎ به تیغ اگر بکند کرچکرچ پهلویم / بهسان خربزۀ نر...