کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قابل انتخاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انتخاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'entexāb برگزیدن؛ بیرون کشیدن و برگزیدن چیزی یا کسی از میان یک مجموعه.
-
به گزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] behgozin ۱. ویژگی کسی که چیزهای خوب را انتخاب میکند.۲. هرچیز بسیار نیکو که از میان چیزهای نیکوی دیگر انتخاب میشود؛ برگزیده.
-
تخیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taxayyor برگزیدن؛ انتخاب کردن.
-
گزیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gozide پسندیده؛ انتخابشده. گزینه.〈 گزیده کردن: (مصدر متعدی) انتخاب کردن؛ برگزیدن.
-
حکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] hakam کسی که برای حل مشکل یا رفع دعوا انتخاب میشود؛ داور.
-
اجتبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اجتباء] [قدیمی] 'ejtebā ۱. انتخاب کردن؛ برگزیدن.۲. فراهم آوردن.۳. (اسم) برگزیدگی؛ برتری.
-
برگزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bargozidan گزیدن؛ انتخاب کردن؛ پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز؛ ترجیح دادن.
-
بی سلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bisaliqe آنکه معمولاً چیز بد را بهجای چیز خوب انتخاب میکند؛ بیذوق.
-
سلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سلیقَة، جمع: سَلائِق] saliqe ۱. ذوق برای انتخاب یا ترجیح چیزی.۲. رسم.۳. طبیعت؛ نهاد؛ سرشت.
-
خوش سلیقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ بدسلیقه] xošsaliqe ویژگی کسی که سلیقۀ خوب دارد و چیزهای خوب انتخاب میکند.
-
سرداور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) sardāvar کسی که از طرف دو یا چند تن به داوری انتخاب شود؛ داور؛ حکم.
-
قرعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قرعَة] qor'e ۱. سهم؛ نصیب.۲. تکۀ کاغذ یا هر چیز دیگر دارای شماره یا نشانه که بهوسیلۀ انتخاب تصادفی آن، سهم و نصیب کسی را معین میکنند؛ پشک.〈 قرعه انداختن: (مصدر لازم) [قدیمی] انتخاب تصادفی از طریق قرعه.〈 قرعه زدن: = 〈...
-
پسند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پسندیدن) [پهلوی: passand] pasand ۱. = پسندیدن٢. (اسم مصدر) قبول کردن؛ انتخاب کردن.٣. (اسم) سلیقه.٤. (صفت) دلخواه.٥. (صفت) پسندکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودپسند، دشوارپسند.٦. (صفت) قبولشده توسطِ؛ پذیرفتهشده توسطِ (در ترکیب با کلمۀ د...
-
کدام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: katām] kodām ۱. کلمۀ استفهام برای پرسش در مورد انتخاب بین دو یا چند چیز.۲. (ضمیر) چه کسی؟؛ چه چیزی؟.
-
گزین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گزیدن) gozin ۱. = گزیدن۲. گزیننده (در ترکیب با کلمه دیگر): خلوتگزین، عشرتگزین.۳. گزیده؛ انتخابشده.〈 گزین کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] انتخاب کردن؛ برگزیدن.