کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعل گذرا، فعل متعدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هست
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] hast ۱. سومشخص مفرد مضارع از فعل بودن یا هستن.۲. (اسم مصدر) وجود.۳. (اسم) موجود.〈 هست شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] بهوجود آمدن؛ موجود شدن.〈 هست کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] بهوجود آوردن؛ پدید آوردن.〈 هستونیست: [مجاز] بودونب...
-
فرمودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: framūtan] ‹پرمودن› farmudan ۱. معادلی احترامآمیز برای «گفتن» و «بیان کردن»: جنابعالی فرمودید فردا تشریف نمیآورید.۲. (مصدر لازم، مصدر متعدی) برای دعوت کسی به انجام کاری گفته میشود: بفرمایید میوه میل کنید.۳. (مصدر لازم، مصدر مت...
-
تعدیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تعدیَة] [قدیمی] ta'diye ۱. روا داشتن؛ نافذ گرانیدن.۲. امری را رها و ترک کردن.۳. کسی را از کاری منصرف ساختن.۴. (ادبی) متعدی ساختن فعل لازم.
-
انگار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ انگاشتن و انگاردن و انگاریدن) [پهلوی: hangār] 'engār ۱. = انگاشتن۲. انگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سهلانگار.۳. (قید، شبه جمله) [عامیانه] گویی؛ به نظر میرسد.۴. (فعل) بپندار؛ تصور کن.〈 انگار کردن: (مصدر متعدی) پندار کردن؛ فرض ک...
-
کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kartan] kardan ۱. انجام دادن؛ عمل کردن.۲. داخل کردن؛ ریختن: ◻︎ همی خون دام و دد و مرد و زن / بگیرد کند در یکی آبزن (فردوسی: ۱/۷۷).۳. وارد کردن؛ بردن.۴. تکرار کردن سخنی: ◻︎ بیدلی در همه احوال خدا با او بود / او نمی دیدش و از دور ...