(بن مضارعِ انگاشتن و انگاردن و انگاریدن) [پهلوی: hangār] ۱. = انگاشتن
۲. انگارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سهلانگار.
۳. (قید، شبه جمله) [عامیانه] گویی؛ به نظر میرسد.
۴. (فعل) بپندار؛ تصور کن.
〈 انگار کردن: (مصدر متعدی) پندار کردن؛ فرض کردن؛ گمان کردن؛ خیال کردن
〈 انگارنهانگار: [عامیانه] هنگامی گفته میشود که شخصی خود را ناآگاه جلوه میدهد و اتفاقی را نادیده میگیرد.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.