کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصل کتاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فصل الخطاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] faslolxetāb ۱. فصاحت.۲. حکم به بینه یا سوگند.۳. آنچه بین حق و باطل را جدا میکند.۴. [قدیمی] کلمۀ «اما بعد» که خطیب بعد از ذکر مقدمه میگوید.
-
جستوجو در متن
-
فرگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fargard واحد تقسیبندی مطالب کتاب؛ فصل.
-
تفصیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تَفاصیل] tafsil ۱. جدا کردن.۲. فصلفصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب.۳. شرح و بیان.
-
مقاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقالَة] maqāle ۱. هر نوع مطلبی که تحت عنوان معینی نوشته شده باشد.۲. [قدیمی] یک قطعه یا فصل از کتاب.
-
پاراگراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: paragraphe] Pārāg[e]rāf بخش کوچکی از فصل کتاب یا نوشتۀ دیگر که مطلبی مستقل از مباحث پیشین، اما وابسته به کل متن را بیان میکند.
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nask] ‹نسکا، نسکه› nask هریک از قسمتهای بیستویکگانۀ کتاب اوستا که بهمنزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد: ◻︎ چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲)، ◻︎ از ...
-
باب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bāb ۱. درخور؛ شایسته: باب روز.۲. رایج: ◻︎ به بازاری که دلال است دلدار / متاع ناله هم باب است بسیار (زلالی: لغتنامه: باب).۳. (اسم) موضوع؛ باره؛ مورد: در این باب.۴. (اسم) قسمتی از یک کتاب که دارای استقلال نسبی باشد؛ فصل.۵. (اسم) (جغرافیا...
-
بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: band، جمع: بنود] band ۱. (زیستشناسی) محل اتصال دو استخوان در بدن؛ مفصل.۲. محل اتصال دو چیز؛ پیوند.۳. گرهِ نی.۴. (حقوق) قسمتی از کتاب یا قانون.۵. فصل.۶. ریسمان.۷. ریسمان یا زنجیر که به دستوپای انسان یا حیوانی ببندند.۸. دیواری که از سنگ...