کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] fasd رگ زدن و خون گرفتن از ورید.
-
جستوجو در متن
-
اکحل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'akhal ۱. چشم سرمهکشیده.۲. سیاهچشم.۳. (زیستشناسی) رگی در دست که آن را فصد میکنند؛ رگ چهاراندام.
-
نزف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nazf ۱. کشیدن آب چاه تا خشک شود.۲. (پزشکی) گرفتن خون از بدن بهوسیلۀ فصد یا حجامت.
-
رگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rag ۱. (زیستشناسی) مجرای خون در بدن؛ لولۀ باریک غشایی در بدن انسان و سایر جانداران که خون در آن جریان دارد.۲. [مجاز] نسب؛ اصل؛ نژاد.〈 رگبهرگ شدن: (زیستشناسی) دردناک شدن عضوی از بدن بهواسطۀ حرکت شدید و ناگهانی و پیچیده شدن یا از جا درر...