کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سپاهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سپاه) (نظامی) sepāhi ۱. مربوط به سپاه.۲. فردی از سپاه.
-
لشکری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لشکر) laškari ۱. مربوط به لشکر.۲. [مقابلِ کشوری] فردی از لشکر؛ سرباز؛ نظامی؛ سپاهی.
-
لقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: القاب] laqab اسمی غیر از نام اصلی که فردی به آن شهرت پیدا کند، خواه دلالت بر ذم کند یا مدح.
-
کاپیتالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitalisme] (جامعهشناسی) kāpitālism نوعی نظام اقتصادی که بر اصول آزادی فردی در فعالیتهای اقتصادی و حق مالکیت خصوصی بنا شده؛ سرمایهداری.
-
افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsordegi ۱. دلتنگی.۲. پژمردگی.۳. (روانشناسی) نوعی بیماری روانی که باعث اختلال در اوضاع اجتماعی و فردی شخص میشود و از نشانههای آن اضطراب، کاهش اشتها، بیخوابی و غیره است.
-
توتالیتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: totalitaire] (سیاسی) totāliter حکومت ایدئولوژیک که برای حفظ منافع یک گروه یا طبقه، آزادیهای فردی و اجتماعی افراد را نادیده بگیرد و برای حفظ اقتدار خود، به خشونت و ترور متوسل شود؛ تمامیتخواه.
-
مانکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mannequin] mānkan ۱. پیکرهای از انسان که برای نمایش لباس، در فروشگاههای لباس به کار میرود.۲. فردی شغلش پوشیدن لباسهای جدید و نمایش آن به خریداران است.۳. [عامیانه، مجاز] خوشاندام.
-
لزگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) le(a)zgi ۱. طایفهای از مردم قفقاز که از زمانهای قدیم ساکن داغستان بوده و زبانشان ترکی است و به لهجههای مختلف تکلم میکنند.۲. ساختهشده بهوسیلۀ این قوم.۳. رقص بومی این طایفه که با حرکات تند بهصورت فردی یا گروهی اجرا میشود.
-
مدرنیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: modernisme] modernism ۱. تفکر مبتنی بر پرهیز از ارزشهای سنتی و گرایش به عقاید و نگرشهای نو.۲. گرایشی در هنر که بر رها کردن سبکها و شیوههای سنتی و تکیه بر برداشتهای فردی تٲکید میکند.
-
طنز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tanz ۱. (ادبی) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب بهصورت خندهآوری نمایش داده میشوند.۲. طعنه؛ سرزنش.〈 طنز زدن: (مصدر لازم) = 〈 طنز کردن〈 طنز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] طعنه زدن؛ مسخره کردن.
-
کندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: kandan] kandan ۱. بیرون آوردن خاک و ایجاد گودال؛ حفر کردن: زمین را کند.۲. جدا کردن چیزی از چیز دیگر: چسب را از روی شیشه کند.۳. درآوردن لباس: جورابش را کند.۴. ایجاد کردن نقش و نگار یا نوشته بر سنگ، چوب، یا فلز؛ حکاکی کردن: نام او ...
-
نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nāmak] nāme ۱. مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته میشود و معمولاً بهوسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده میرسد.۲. کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشتهشده.۳. (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشتهای در موضوع معین: پایاننامه، سالنامه.