کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: فَٲل] fāl ۱. هرچه به آن تفٲل بزنند.۲. پیشبینی و پیشگویی بخت و طالع.〈 فال دیدن (زدن، گرفتن): (مصدر لازم) طالع دیدن؛ از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن.〈 فال نخود: فالی که از ...
-
فال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] fāl ۱. واحد شمارش چیزهایی که بهصورت دستهای و انبوه تقسیمبندی میشود: یک فال گردو.۲. تخممرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ میگذارند.
-
واژههای مشابه
-
دست فال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dastfāl = دستلاف
-
فرخ فال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی] farroxfāl خجستهفال؛ نیکبخت.
-
فرخنده فال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی] farxondefāl ۱. خوشطالع؛ خوشبخت: ◻︎ شنید این سخن پیر فرخندهفال / سخندان بُوَد مرد دیرینهسال (سعدی۱: ۱۰۶)،۲. مبارک؛ خوشیمن: ◻︎ برخاست بوی گل ز در آشتی درآی / ای نوبهار ما رخ فرخندهفال تو(حافظ: ۸۱۶).
-
فال بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālbin آنکه از طریق نخود، ورق، خطوط کف دست، فنجان قهوه، و چیزهای دیگر حوادث را پیشگویی میکند؛ طالعبین؛ فالگیر.
-
فال بینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālbini شغل و عمل فالبین؛ طالعبینی.
-
فال گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹فالگوی› [قدیمی] fālqu = فالبین
-
فال گوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālguš ایستادن در جایی و پنهانی گوش کردن به حرفهای دیگران برای تفٲل زدن به آنها، بهویژه در شب چهارشنبهسوری.
-
فال گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālgir = فالبین
-
فال گیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālgiri = فالبینی
-
فال نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] fālnāme کتابی که در آن دستورها و آداب فال گرفتن نوشته شده و با آن آیندۀ خود را پیشگویی میکنند.
-
واژههای همآوا
-
فعل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: افعال، جمعالجمع: افاعیل] fe'l ۱. عمل؛ کار؛ کردار.۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که بر وقوع امری یا کاری در زمان معین دلالت میکند.۳. (اسم مصدر) انجام دادن عملی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] نیرنگ.〈 فعل امر: (ادبی) در دستور زبان،...