کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم + ضمیر عربی) [عربی: غَیرُهُ] qeyre ۱. جز او.۲. جز آن.
-
جستوجو در متن
-
غسول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasul آنچه با آن سروتن خود یا چیز دیگر را بشویند، مانندِ آب، صابون، خطمی، و غیره.
-
البا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹البه› [قدیمی] 'olbā خوراکی که از دل و جگر خردشده با روغن، پیازداغ، رب و غیره درست میکنند؛ قلیه پوتی؛ حسرةالملوک.
-
دکتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: docteur] doktor ۱. پزشک؛ طبیب.۲. کسی که بالاترین درجه و رتبه را در یکی از رشتههای علمی (پزشکی، حقوق، ادبیات، فلسفه و غیره) از دانشگاه گرفته باشد.
-
آلبوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: album] 'ālbom ۱. دفتری با جلد مقوایی کلفت و برگهای ضخیم چسبدار با جیبهای پلاستیکی برای نگهداری مجموعههای عکس، تمبر و غیره.۲. مجموعهای که در آن این دفترها یا اشیا نگهداری میشود.۳. مجموعۀ آهنگها و ترانههای یک خواننده در یک ...
-
افسردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'afsordegi ۱. دلتنگی.۲. پژمردگی.۳. (روانشناسی) نوعی بیماری روانی که باعث اختلال در اوضاع اجتماعی و فردی شخص میشود و از نشانههای آن اضطراب، کاهش اشتها، بیخوابی و غیره است.
-
اماکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ امکِنَة، جمعالجمعِ مکان] 'amāken = مکان〈 اماکن عمومی: جاهای همگانی، مانند مسجد، تماشاخانه، مهمانخانه و غیره.〈 اماکن متبرکه:۱. جاهای مقدس.۲. زیارتگاهها.
-
اندرونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'andarune ۱. اندرون؛ درون؛ درونی؛ داخل.۲. باطن.۳. (زیستشناسی) اعضای درون شکم جانوران از معده، کبد، رودهها، و غیره؛ امعا؛ احشا.
-
اتمسفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: atmophère] 'atmosfer ۱. طبقۀ هوا که گرداگرد کرۀ زمین را فراگرفته و از گازهای مختلف مانند ازت، اکسیژن، اسیدکربنیک، آرگن، هیدروژن، و غیره تشکیل شده؛ طبقۀ بخار یا جو.۲. (فیزیک) واحد اندازهگیری فشار یک کیلوگرم بر یک سانتیمتر.
-
انقلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enqelāb ۱. (سیاسی) تحول اساسی در حکومت یک کشور توسط تودهای ناراضی جامعه که باعث تحولات سیاسی و اقتصادی و غیره میشود.۲. آشوب؛ شورش.۳. برگشتن از حالی به حال دیگر؛ دگرگون شدن.۴. (نجوم) رسیدن خورشید به دورترین نقطه از استوای فلکی...
-
کلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کلِم و کلمات] kale(a)me ۱. سخن.۲. لفظی که معنی داشته باشد؛ آنچه انسان بر زبان میراند و مطلب خود را بهوسیلۀ آن بیان میکند؛ یک جزء از کلام.〈 کلمهٴ استفهام (ادات استفهام): (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که سؤال و پرسش را برساند ...
-
سماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] samā' ۱. (تصوف) شرکت دستهجمعی در ترانهخوانی و پایکوبی؛ آوازخوانی؛ پایکوبی؛ دستافشانی؛ وجد و سرور.۲. [قدیمی] شنوایی.۳. (اسم) [قدیمی] آواز خوش؛ غنا؛ سرود.۴. [قدیمی] شنیدن؛ شنودن.〈 سماع طبیعی: (فلسفه) [قدیمی] قسمتی از حکمت ...
-
تاسیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'sis ۱. بنا نهادن سازمان، اداره، حکومت، مکتب، نظریه و غیره؛ استوار کردن؛ بنیاد کردن؛ پی افکندن؛ پایهگذاری.۲. (ادبی) در قافیه، الفی که میان آن و حرف رَوی یک حرف متحرک باشد، مثل الف موجود در کلمات «جاهل» و «حامل». رعایت این حرف...
-
غرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qorur ۱. احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره.۲. (اسم مصدر) کبر و نخوت؛ خودبینی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] فریفتن؛ فریب دادن؛ بیهوده امیدوار کردن کسی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] فریب خوردن؛ به چیزی بیهوده طمع بستن.〈 غرور جو...