کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عوام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عوام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عوامّ؛ مقابلِ خواص، جمعِ عامَّة] 'avām ۱. مردم عادی و معمولاً بیسواد.۲. = عامی۳. [مجاز] همۀ خلق؛ اکثر مردم.
-
واژههای مشابه
-
عوام الناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عوامّالنّاس] 'avāmonnās = عوام
-
عوام فریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'avāmfarib فریبدهندۀ عوام؛ آنکه تودۀ مردم را بفریبد؛ آنکه مردم جاهل را گول میزند.
-
عوام فریبی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'avāmfaribi عمل عوامفریب.
-
واژههای همآوا
-
اوام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: apām] [قدیمی] 'avām = وام
-
جستوجو در متن
-
فولکلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: folklore] folk(o,e)lor = فرهنگ 〈 فرهنگ عوام
-
فرهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: frahang] ‹فرهنج› farhang ۱. علم؛ دانش.۲. ادب؛ معرفت.۳. تعلیموتربیت.۴. آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.۵. کتابی که شامل لغات یک زبان و شرح آنها باشد؛ لغتنامه.〈 فرهنگ عامه: = 〈 فرهنگ عوام〈 فرهنگ عامیانه: = 〈 فرهنگ عو...
-
مدلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] modalles ۱. خدعهکننده؛ عوامفریب.۲. کسی که عیب خود یا عیب کالای خود را پنهان کند.
-
معمم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'ammam ۱. کسی که عمامه بر سر میگذارد؛ آخوند.۲. کسی که عوام برای امور خود به او رجوع کنند؛ بزرگ و مهتر قوم.
-
خواص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خواصّ، جمعِ خاصِّة] xavās[s] ۱. نزدیکان.۲. [مقابلِ عوام] بزرگان؛ برگزیدگان.۳. ویژگیها؛ خاصیتها: خواصّ دارویی.
-
سالوسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sālusi ۱. ریاکاری؛ عوامفریبی؛ حیلهگری.۲. (صفت نسبی، منسوب به سالوس) اهل ریا و سالوس.
-
آل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āl در باور عوام، موجودی خیالی که بهصورت زنی لاغراندام با بدن پوشیده از مو تصور میشود و به زائوی تنها آسیب میرساند، جگر او را میدَرَد، و یا بچهاش را میدزدد.