کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعمار] 'amr حیات؛ زندگی.
-
عمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'omr ۱. حیات؛ زندگی؛ مدت زندگی.۲. طول زندگی؛ مدت حیات: در عمرم چنین چیزی ندیده بودم.۳. مدت دوام یا بقای چیزی.۴. [مجاز] مدت یا زمان بسیار زیاد: یک عمر در همین خانه زندگی کرده است.۵. [مجاز] شخص بسیار محبوب و عزیز.〈 عمر ابد: زندگان...
-
واژههای مشابه
-
کم عمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kam'omr آنکه کم عمر کند و زندگیش کوتاه باشد.
-
واژههای همآوا
-
امر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'amr ۱. [جمع: اوامر] فرمان؛ حکم.۲. [جمع: امور] کار.۳. حادثه.۴. (ادبی) در دستور زبان، فعلی که با آن فرمان میدهند.۵. (تصوف) عالَم ملکوت؛ عالَم غیب.〈 امر بهمعروف: [مقابلِ نهی از منکر] (فقه) وادار کردن مردم به کارهای پسندیده و خو...
-
امر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'amar[r] ۱. تلختر.۲. محکمتر.۳. پابندتر به عهد و وفا.
-
آمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'āmer امرکننده؛ امردهنده؛ فرماندهنده؛ فرمانده؛ کارفرما.
-
جستوجو در متن
-
عمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فقه، حقوق) 'omrā حق انتفاع که کسی برای دیگری برقرار میکند بهمدت طول عمر خود یا عمر طرف؛ آنچه کسی به دیگری میدهد که در طول عمر خود از آن بهرهبرداری کند.
-
عمرکاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'omrkāh کاهندۀ عمر؛ آنچه عمر را میکاهد و تلف میکند.
-
اعمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَمر] [قدیمی] 'a'mār = عَمر
-
مادام العمر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: مادامَالعمر] mādāmol'omr تا زمانی که زنده باشد؛ در طول عمر.
-
معمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'ammar کسی که عمر دراز کرده؛ سالخورده.
-
همسال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamsāl دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند؛ همسن.