کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عداوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عداوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَداوة] 'e(a)dāvat خصومت؛ دشمنی.
-
جستوجو در متن
-
دشمنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ دوستی] došmani عداوت؛ خصومت.
-
تباغض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabāqoz دشمنی کردن با یکدیگر؛ با هم بغض و عداوت داشتن.
-
ضدیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضدّیّة] zeddiy[y]at ۱. مخالفت.۲. عداوت؛ دشمنی.
-
خصمانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xasmāne ۱. مانند دشمن.۲. (قید) [قدیمی] از روی دشمنی و عداوت.
-
آبدندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābdandān ۱. نوعی انار بیدانه.۲. نوعی گلابی.۳. نوعی حلوا و شیرینی نرم و لطیف: ◻︎ تشنه در آب او نظر میکرد / آبدندانی از جگر میخورد (نظامی۴: ۶۸۸).۴. (صفت) [مجاز] گول؛ سادهلوح: ◻︎ حاسدت با تو اگر نرد عداوت بازد / آبدندانتر از او ک...
-
کینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کین› kine ۱. دشمنی؛ عداوت؛ بغض.۲. = انتقام۳. [قدیمی] جنگ.〈 کینه به دل گرفتن: احساس دشمنی پیدا کردن.〈 کینه خواستن (جستن، توختن): (مصدر لازم) [قدیمی] انتقام گرفتن.〈 کینه داشتن: (مصدر لازم) دشمنی داشتن.〈 کینه ساختن: (مصدر لازم...
-
کین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kēn] [قدیمی] kin ۱. بغض و دشمنی که انسان در دل نگه دارد؛ دشمنی؛ عداوت؛ کینه.۲. جنگ.۳. انتقام.〈 کین ایرج: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو کردی «کین ایرج» را سرآغاز / جهان را کین ایرج نوشدی باز (نظامی۱۴: ۱۸۱).〈 ک...