(اسم) ‹کین› ۱. دشمنی؛ عداوت؛ بغض.
۲. = انتقام
۳. [قدیمی] جنگ.
〈 کینه به دل گرفتن: احساس دشمنی پیدا کردن.
〈 کینه خواستن (جستن، توختن): (مصدر لازم) [قدیمی] انتقام گرفتن.
〈 کینه داشتن: (مصدر لازم) دشمنی داشتن.
〈 کینه ساختن: (مصدر لازم) [قدیمی] جنگیدن.
〈 کینهٴ شتری: [عامیانه، مجاز] کینۀ شدید و ماندگار.
〈 کینه کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] انتقام گرفتن.
۲. [قدیمی] جنگیدن.
〈 کینه ورزیدن: (مصدر متعدی)
۱. دشمنی ورزیدن.
۲. انتقام جستن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.