کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طعنه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طعنه زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ta'nezan طعنهزننده؛ ملامتکننده؛ سرزنشکننده: ◻︎ به جان آید از دست طعنهزنان / که خود را بیاراست همچون زنان (سعدی۱: ۱۶۹ حاشیه).
-
جستوجو در متن
-
رشق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rašq ۱. تیرانداختن؛ با تیر زدن.۲. تندوتیز به کسی نگریستن.۳. با زبان طعنه زدن.
-
طنز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tanz ۱. (ادبی) شیوۀ ادبی که در آن عیوب فردی و اجتماعی به منظور اصلاح این عیوب بهصورت خندهآوری نمایش داده میشوند.۲. طعنه؛ سرزنش.〈 طنز زدن: (مصدر لازم) = 〈 طنز کردن〈 طنز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] طعنه زدن؛ مسخره کردن.
-
طعن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'n ۱. = طعنه۲. [قدیمی] نیزه زدن.〈 طعن کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سرزنش کردن؛ عیب کردن؛ ملامت کردن.
-
کنایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کنایَة] kenāye ۱. (ادبی) در بیان، کلمهای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود، مانندِ کاسهسیاه و سیهکاسه (= بخیل؛ خسیس).۲. سخن مبنی بر طعنه، توهین، یا ریشخند.۳. (اسم مصدر) (ادبی) گفتن لفظی یا سخنی که بر غیر مع...
-
انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handāxtan] 'a(e)ndāxtan ۱. رها کردن چیزی از بالا به پایین.۲. پرتاب کردن: سنگ انداختن.۳. گستردن؛ پهن کردن: فرش انداخت.۴. به دور افکندن.۵. در جای خود قرار دادن: در را جا انداخت.۶. درون چیزی قرار دادن: کشتی را در آب انداخت.۷. تک...