کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضيق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] zayyeq تنگنظر.
-
ضیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ziq ۱. تنگ شدن.۲. تنگی.۳. سختی.
-
ضیق النفس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] ziqonnafas درد سینه که به واسطۀ آن انسان بهسختی نفس بکشد؛ آسم؛ تنگینفس.
-
جستوجو در متن
-
نفس تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (پزشکی) nafastangi مرضی که شخص به سبب آن به سختی نفس میکشد؛ ضیقالنفس؛ نفستنگ بودن.
-
تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tangi ۱. کوچکتر از اندازۀ مورد نظر بودن: تنگی لباس.۲. باریکی و کمپهنا بودن.۳. کم بودن فضا یا گنجایش.۴. [مجاز] دشواری.۵. [مجاز] کمیابی.۶. [مجاز] کم بودن زمان.۷. [قدیمی] نزدیکی.〈 تنگی نفس: (پزشکی) درد سینه که انسان بهسختی نفس بکشد؛ ...