کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدای بلند یا محکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مشید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošayyad ۱. برافراشته؛ بلند.۲. محکم؛ استوار.
-
آبشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābšār ۱. (زمینشناسی) آب جوی یا رود که از جای بلند به پایین فروریزد.۲. (ورزش) در والیبال، تنیس، و پینگپنگ، نوعی ضربۀ محکم و سریع برای حمله و سرازیر کردن توپ.
-
حصن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hesn ۱. قلعه؛ دژ.۲. پناهگاه.۳. جای محکم؛ بلند و استوار.
-
خرخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) xerxer صدای ناصاف و گوشخراش، مثل صدایی که از کشیدن یک تکهسنگ آهن یا چوب بر روی چیز دیگر بلند شود.
-
بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) boland ۱. [مقابلِ کوتاه] دراز: چوب بلند.۲. قدکشیده؛ برافراشته؛ مرتفع: کوه بلند.۳. [مقابلِ پَست] [مجاز] پراهمیت؛ ارجمند: مقام بلند، نسب بلند.۴. [مجاز] مساعد: بخت بلند.۵. بسیار شدید و رسا: صدای بلند.〈 بلند شدن: (مصدر لازم)۱. افراخته شدن.۲. ب...
-
پی بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peybandi عمل محکم کردن پی دیوار یا پایۀ ساختمان.
-
ترا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarā ۱. دیوار.۲. سد.۳. دیوار بلند و محکم: ◻︎ صف دشمن تو را ناستد پیش / ور همه آهنین ترا باشد (بلخی: شاعران بیدیوان: ۲۹).
-
شلیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹شلک› šellik ۱. خالی کردن توپ یا تفنگ.۲. (اسم) [مجاز] صدای ناگهانی و بلند خنده.〈 شلیک کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ؛ تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ.
-
لق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] laq[q] هرچیزی که در جای خود محکم نباشد و تکان بخورد، مثلِ دندان و پایۀ میز یا چیز دیگر.
-
تاکد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'akkod استوار گشتن چیزی یا امری؛ محکم شدن؛ استوار شدن.
-
تاکید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ‹توکید› ta'kid ۱. استوار کردن؛ محکم کردن.۲. [قدیمی] عهد یا کلام خود را استوارتر کردن.
-
توکید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوکید] ‹تٲکید› [قدیمی] to[w]kid ۱. محکم کردن.۲. استوار کردن عهد یا کلام.
-
تشیید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašyid استوار کردن؛ برافراشتن؛ بلند کردن دیوار یا ساختمان.
-
ریسمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رسمان› rismān رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند.
-
قلعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قلعَة، جمع: قِلاع و قُلُوع] qal'e پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود؛ حصن؛ حصار بلند؛ دژ؛ دز.