(صفت) ۱. [مقابلِ کوتاه] دراز: چوب بلند.
۲. قدکشیده؛ برافراشته؛ مرتفع: کوه بلند.
۳. [مقابلِ پَست] [مجاز] پراهمیت؛ ارجمند: مقام بلند، نسب بلند.
۴. [مجاز] مساعد: بخت بلند.
۵. بسیار شدید و رسا: صدای بلند.
〈 بلند شدن: (مصدر لازم)
۱. افراخته شدن.
۲. بالا رفتن.
۳. به بلندی رسیدن.
۴. از جا برخاستن.
۵. دراز شدن چیزی.
〈 بلند کردن: (مصدر متعدی)
۱. برافراشتن.
۲. بالا بردن.
۳. برداشتن چیزی از زمین یا از جایی.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.