کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحیفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صحیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صحیفَة] sahife ۱. کتاب کوچک.۲. ورق کتاب.۳. نامه.۴. روزنامه.
-
جستوجو در متن
-
صحایف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صحائف، جمعِ صَحیفَة] [قدیمی] sahāy(')ef = صحیفه
-
صحف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَحیفَة] [قدیمی] sohof = صحیفه
-
صحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sahhāf ۱. کسی که کتاب را تهبندی و جلد میکند؛ آنکه شغلش صحافی است.۲. [قدیمی] کسی که در خواندن صحیفه خطا کند.۳. [قدیمی] کتابفروش.
-
طومار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی، جمع: طوامیر] ‹تومار، طامور› tumār ١. مکتوب یا نامۀ بلند.٢. [قدیمی] دفتر؛ صحیفه.٣. [قدیمی] نامه.
-
جریده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جریدَة] jaride ۱. [جمع: جراید] روزنامه؛ مجله.۲. [جمع: جراید] [قدیمی] کتاب؛ صحیفه؛ دفتر.۳. [قدیمی] دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت: ◻︎ عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بیمر سپاه (فردوسی: ۷/۴۹۱).۴. (صفت) [قدیمی] ویژگی شخص یا لشک...