کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِدَادٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شداد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ شدید] šedād ۱. دشواریها.۲. محکم؛ استوار.۳. = شدید۴. (اسم) [قدیمی] پهلوانان.
-
واژههای همآوا
-
شداد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ شدید] šedād ۱. دشواریها.۲. محکم؛ استوار.۳. = شدید۴. (اسم) [قدیمی] پهلوانان.
-
جستوجو در متن
-
غلاظ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ غلیظ] qelāz = غلیظ〈 غلاظِ شداد:۱. تندخو و خشن.۲. با شدت و تحکم؛ محکم و استوار: سوگندهای غلاظ شداد. Δ برگرفته از قرآن کریم (تحریم: ۶).〈 غلاظ و شداد: =〈 غلاظِ شداد
-
دخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: daxmak] ‹دخم› daxme ۱. [مجاز] جای تنگ و تاریک.۲. جایی که در زیرزمین درست کنند و جسد مرده را در آنجا بگذارند؛ سرداب؛ سردابه؛ خانۀ زیرزمینی؛ گور: ◻︎ در این دخمه خفته است شداد عاد / کز او رنگ و رونق گرفت این سواد (نظامی۶: ۱۱۱۲).
-
ارم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eram در روایات، شهر یا باغی که شدّاد بنا کرد و بهمنزلۀ بهشت زمینی بوده است: ◻︎ زمین گشت پُرسبزه و آب و نم / بیاراست گیتی چو باغ ارم (فردوسی: ۲/۶۴)، ◻︎ تا بوستان بهسان بهشت ارم شود / صحرا ز عکس لاله چو بیتالحرم شود (منوچهری: ۱۸۴)....
-
باغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bāy] bāq زمینی که دور آن را دیوار کرده و انواع درختان در آن کاشته باشند؛ بوستان.〈 باغ ارم: [قدیمی]۱. [مجاز] بهشت.۲. باغی مانند بهشت.۳. باغی که شداد ساخت: ◻︎ دید باغی نه باغ بلکه بهشت / به ز باغ ارم به طبع و سرشت (نظامی۴: ۶۷۶).&lang...