کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šāš ۱. ‹شاشه› (زیستشناسی) بول؛ پیشاب؛ زهراب؛ کمیز.۲. (بن مضارعِ شاشیدن) = شاشیدن〈 شاش زدن: (مصدر لازم)۱. شاشیدن.۲. (مصدر متعدی) نم زدن به چیزی: ◻︎ نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی: ۵۴۲).
-
شاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šāš ۱. پارچۀ نخی لطیف.۲. پارچۀ نخی ابریشمدوزیشده که دور سر میپیچند.
-
واژههای مشابه
-
شاش بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) šāšband مرضی که بهسبب آن بول از مجرای ادرار خارج نمیشود و مریض نمیتواند ادرار کند.
-
جستوجو در متن
-
میزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میزه› [قدیمی] mizak بول؛ شاش.
-
گمیزدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gomizdān شاشدان؛ مثانه.
-
قزح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qazh بول سگ؛ شاش سگ.
-
گمیختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: gumēxtan] [قدیمی] gomixtan ۱. آمیخته کردن؛ مخلوط کردن.۲. (مصدر لازم) شاش کردن؛ ادرار کردن.
-
گمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gamēč] ‹کمیز، گمیخ، چمیز، چامین، چمین› [قدیمی] gomiz شاش؛ پیشاب؛ بول؛ ادرار.〈 گمیز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = شاشیدن
-
چامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمین، چامیز› [قدیمی] čāmin ۱. ادرار؛ بول؛ شاش؛ پیشاب.۲. غایط.۳. پلیدی.
-
زهراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زهرآب› zahrāb ۱. [عامیانه] شاش؛ پیشاب.۲. [قدیمی] آب زهرآلود.
-
حبس البول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حبسالبَول] (پزشکی) habsolbo[w]l عارضهای که در آن انسان نمیتواند ادرار کند؛ مسدود شدن مجرای ادرار؛ شاشبند.
-
احتقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) 'ehteqān ۱. بند آمدن بول؛ شاشبند شدن.۲. جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن.۳. [قدیمی] حقنه کردن؛ اماله کردن.
-
چمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چامین، چمیز› [قدیمی] čamin ۱. بول؛ شاش؛ کمیز.۲. غایط؛ پلیدی.۳. سرگین: ◻︎ بلبلان را جای میزیبد چمن / مر جعل را در چمین خوشتر وطن (مولوی: ۲۶۹).