(اسم) ۱. ‹شاشه› (زیستشناسی) بول؛ پیشاب؛ زهراب؛ کمیز.
۲. (بن مضارعِ شاشیدن) = شاشیدن
〈 شاش زدن: (مصدر لازم)
۱. شاشیدن.
۲. (مصدر متعدی) نم زدن به چیزی: ◻︎ نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی: ۵۴۲).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.