کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقف اتاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اوتاق، اطاق› 'otāq ۱. بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف، و در برای سکونت یا کار.۲. قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن مینشینند.۳. محفظهای در دستگاه یا وسیلۀ باربری: اتاق بار.〈 اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که ...
-
هواکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] havākeš مجرا یا منفذی در سقف یا دیوار اتاق که هوا از آن داخل و خارج شود.
-
توفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tufāl تختههای باریک و نازک که به تیرهای سقف اتاق میکوبند و روی آن کاهگل و گچ میمالند.
-
رف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رفّ] raf ۱. تختهای طاقچه مانند که به دیوار اتاق نصب میشود تا اشیا را بر روی آن قرار دهند.۲. طاقچۀ باریک که در سرتاسر دیوار اتاق نزدیک سقف، با گچ درست میکنند.
-
نرگسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نرگسک› nargese ۱. گلی که از عاج یا استخوان به شکل گل نرگس درست کنند.۲. گچبری در سقف یا دیوار اتاق به شکل گل نرگس.
-
ثریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sorayyā ۱. (نجوم) پروین.۲. [قدیمی] چراغ چندشاخهای که از سقف اتاق آویزان میکنند؛ چهلچراغ؛ چلچراغ.〈 عقد ثریا: (نجوم) [قدیمی، مجاز] پروین. Δ زیرا مجموع چند ستاره است شبیه گردنبند.
-
واریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vāriz ۱. = 〈 واریز کردن۲. خراب شدن؛ خرابی.〈 واریز کردن: (مصدر متعدی)۱. ریختن مقداری پول به یک حساب مشخص.۲. (مصدر لازم) فرو ریختن چیزی مثل گچ یا کاهگل از سقف یا دیوار؛ خراب شدن: دیوار اتاق واریز کرده بود.
-
صفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صفَّة] soffe ۱. سکو.۲. غرفهمانندی در داخل اتاق یا مسجد که جای نشستن چند تن باشد.٣. شاهنشین.٤. [قدیمی] ایوان.۵. [قدیمی] خانۀ تابستانی سقفدار.۶. [قدیمی] جای سایهدار.
-
سرانداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sar[']andāz ۱. کناره یا قالیچهای که بالای اتاق بر سر فرشهای دیگر پهن کنند.۲. [قدیمی] پارچهای که زنان روی سر خود میاندازند.۳. [قدیمی] چوب بلند و ستبر که روی دیوار اتاق یا پیش ایوان بخوابانند و سر چوبهای سقف را روی آن بگذارند.۴. (صفت فاع...
-
بادگیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bādgir ۱. مجرای باد در دیوار یا بام خانه؛ راهی که برای جریان هوا در سقف یا میان دیوار اتاق درست کنند؛ بادخن؛ بادغر.۲. حلقۀ فلزی مشبک روی سماور یا سر قلیان.۳. (صفت فاعلی) خانه یا زمینی که در معرضِ وزش باد باشد.
-
طاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تاک] tāq ۱. سقف قوسیشکل که با آجر بر روی اتاق، درگاه، پل، یا جای دیگر میسازند: ◻︎ بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد / یا طاق فرود آید یا قبله کج آید (سعدی: لغتنامه: طاق).۲. خمیدگی محراب، کمان، ابرو، و مانند آن.۳. طاقچه.۴. [قد...