کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربلندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سربلندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarbolandi سرافرازی؛ افتخار.
-
جستوجو در متن
-
سرافرازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sar[']afrāzi سربلندی؛ افتخار.
-
گردن فرازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gardanfarāzi ۱. تکبر؛ خودپسندی.۲. سربلندی.
-
سرخ رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ زردرویی] [قدیمی، مجاز] sorxruy(')i ۱. خوشدلی.۲. پیروزی؛ سربلندی.
-
فخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] faxr ۱. افتخار؛ سربلندی.۲. (اسم) [قدیمی] مایۀ افتخار و نازش: ◻︎ خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی / که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم (سعدی۲: ۵۰۳).۳. [قدیمی] بزرگمنشی.〈 فخر کردن: (مصدر لازم) اظهار سرفرازی و سربلندی کردن؛ مب...
-
جبروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jabarut ۱. عظمت؛ بزرگی.۲. (تصوف) عالَمی که مجرد از ماده، صورت، و زمان است؛ عالم قدرت و عظمت الهی.۳. قدرت و سلطۀ همراه با سربلندی.
-
ترفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taraffo' ۱. بلندی جستن؛ به بلندی گراییدن.۲. خود را از دیگران برتر دانستن.۳. بلند شدن.۴. بلندمرتبه شدن.۵. سربلندی.۶. غرور؛ تکبر.
-
غرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qorur ۱. احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره.۲. (اسم مصدر) کبر و نخوت؛ خودبینی.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] فریفتن؛ فریب دادن؛ بیهوده امیدوار کردن کسی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] فریب خوردن؛ به چیزی بیهوده طمع بستن.〈 غرور جو...