کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستمواد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مواد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: موادّ، جمعِ مادَّة] mavād[d] = مادّه〈 مواد اولیه: هر نوع مادۀ خامی که برای تهیۀ چیزی به کار میرود.
-
زیست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضی زیستن) zist ۱. = زیستن۲. (اسم مصدر) زندگانی؛ زندگی.
-
فراخ زیست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxzist ویژگی آنکه در نعمت و راحتی زندگی میکند.
-
زیست سنجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) zistsanji شاخهای از علم زیستشناسی که دربارۀ تغییرپذیری موجودات زنده و تغییراتی که میتوان در پارهای از خصوصیات جانوران و گیاهان داد بحث میکند.
-
زیست شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زیستشناسی) zistšenāsi علمی که دربارۀ موجودات زنده بحث میکند؛ علمالحیاة؛ بیولوژی.〈 زیستشناسی جانوری: آن قسمت از علم زیستشناسی که دربارۀ جانوران و ساختمان بدن آنها بحث میکند.〈 زیستشناسی گیاهی: آن قسمت از علم زیستشنا...
-
جستوجو در متن
-
حویج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی، مخففِ حوائج] [قدیمی] havij ۱. (زیستشناسی) = هویج۲. مواد مورد نیاز آشپزی.
-
بنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mang] bang ۱. (زیستشناسی) گیاهی یکساله که از آن مواد مخدر و الیاف گرفته میشود؛ شاهدانه.۲. گَردی مخدر که از سرشاخهای این گیاه گرفته میشود و بهصورت تدخین یا خوردن مصرف میشود.
-
فیبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fibre] fibr ۱. نوعی تختۀ نازک متشکل از خاکاره و ضایعات چوبی که در نجاری به کار میرود.۲. الیافی که در صنعت به کار میرود؛ لیف.۳. (زیستشناسی) مواد سلولزی موجود در مواد غذایی که هضم نمیشوند ولی حرکات اندام گوارشی را تنظیم میکنند.
-
انسولین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: insuline] 'anso(u)lin ۱. (زیستشناسی) هورمونی که در بدن از سلولهای لوزالمعده تراوش میشود و داخل خون میگردد و مواد قندی را در بدن تنظیم میکند.۲. (پزشکی) دارویی که برای بیماران مبتلا به دیابت تجویز میشود.
-
کائوچو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caoutchouc] ‹کائوچوک› kā'u(e)ču ۱. (زیستشناسی) مادهای نرم که از شیرابۀ گیاه فیکوس تهیه میشود و در صنعت برای ساخت اشیای گوناگون به کار میرود.۲. [منسوخ] هر یک از مواد پلاستیکی شکننده.
-
هسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی:astak] ‹استه› haste ۱. ‹خسته› (زیستشناسی) دانۀ میان میوه مانندِ دانۀ زردآلو، شفتالو، و امثال آنها.۲. (فیزیک) قسمت مرکزی اتم.۳. (زیستشناسی) جسم کرویشکلی که درون سیتوپلاسم قرار دارد و شامل دو قسمت است و در عمل تغذیه مخصوصاً ترکیب مواد ...
-
کالری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calorie] kālo(e)ri ۱. (فیزیک) واحد اندازهگیری گرما، برابر با گرمایی که یک سانتیمتر مکعب آب مقطر را یک درجۀ سانتیگراد گرمتر میکند.۲. (زیستشناسی) میزان گرما یا انرژی حاصل از سوختوساز مواد غذایی در داخل سلولهای بدن.
-
جذب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jazb ۱. [مقابلِ دفع] بهسوی خود کشیدن؛ کشش.۲. گیرایی؛ جاذبه.۳. [مجاز] استخدام.۴. (زیستشناسی) دریافت مواد غذایی و مایعات به بدن موجود زنده.۵. (فیزیک) ربایش.۶. (تصوف) جذبه.
-
توت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [آرامی] ‹تود› (زیستشناسی) tut ۱. میوهای ریز، آبدار، و شیرین، دارای مواد ازته و مواد چرب و ویتامینهای B و C. ملین و پیشابآور است. تازه و خشککردۀ آن خورده میشود. خوردن آن برای مبتلایان به مرض قند ضرر ندارد. شیرۀ آن را هم میگیرند و شیرۀ توت...