کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر سر ،()بلند شدن ،()داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سربه زیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sarbezir ۱. باشرموحیا.۲. فروتن؛ متواضع.
-
جستوجو در متن
-
فراداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farādāštan ۱. بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه داشتن.۲. منصوب کردن؛ گماشتن.〈 گوش فراداشتن: گوش دادن؛ شنیدن.
-
ترسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) tarsidan بیم داشتن؛ دچار ترس شدن؛ ترس داشتن؛ بیمناک شدن.
-
ترقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taraqqi ۱. بر شدن؛ بالا رفتن؛ بلند شدن.۲. به درجۀ بلند رسیدن.
-
بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) boland ۱. [مقابلِ کوتاه] دراز: چوب بلند.۲. قدکشیده؛ برافراشته؛ مرتفع: کوه بلند.۳. [مقابلِ پَست] [مجاز] پراهمیت؛ ارجمند: مقام بلند، نسب بلند.۴. [مجاز] مساعد: بخت بلند.۵. بسیار شدید و رسا: صدای بلند.〈 بلند شدن: (مصدر لازم)۱. افراخته شدن.۲. ب...
-
شناختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: šnāxtan] ‹اشناختن، شناسیدن، اشناسیدن› šenāxtan ۱. آشنا شدن؛ واقف شدن؛ دانستن.۲. با کسی آشنایی داشتن؛ دوستی داشتن.
-
تعالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'āli ۱. بلند شدن.۲. برتر شدن؛ بلندپایه شدن.
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sar] sar ۱. (زیستشناسی) عضو بدن انسان و حیوان از گردن به بالا که مغز و چشم و گوش و بینی در آن قرار دارد.۲. [مجاز] آغاز و اول چیزی: سر زمستان، سر سال.۳. [مجاز] بالای چیزی: سر درخت، سر دیوار، سر کوه.۴. [مجاز] نوک چیزی: سرِ انگشت، سر سوزن...
-
نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: نماء] namā ۱. افزون شدن؛ افزایش یافتن.۲. [قدیمی] بلند شدن.
-
سرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سر] sarak ۱. سر کوچک.۲. فزونی و بالا بودن وزن یا ارزش چیزی نسبت به چیز دیگر.۳. سربار؛ اضافهبار.〈 سرک داشتن: (مصدر لازم) سر داشتن و فزونی داشتن چیزی نسبت به چیز دیگر در وزن یا ارزش.〈 سرک کشیدن: (مصدر لازم)۱. به جایی سر زدن و سر...
-
کاکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کلاله، کلالک› kākol دستهای از موی میان سر که آن را بلند نگه دارند؛ موی جلو سر.
-
گیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gēs] ‹گیسو› gis موی بلند سر مخصوصاً موی سر زنان که از پشت گردن تجاوز کند.
-
گرامی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: garāmīk] gerāmi عزیز؛ مکرم؛ محترم؛ ارجمند.〈 گرامی داشتن: (مصدر متعدی) عزیز داشتن؛ محترم داشتن.〈 گرامی شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] عزیز شدن؛ ارجمند شدن.〈 گرامی شمردن: (مصدر متعدی) عزیز شمردن؛ محترم دانستن.〈 گرامی کردن: (...
-
ثور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] so[w]r ۱. برانگیخته شدن.۲. بلند شدن گرد یا دود.۳. برپا شدن فتنه.