کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زُحَل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zohal ۱. (نجوم) ششمین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ کیوان. Δ منجمان قدیم آن را نحس اکبر میدانستند.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نیرنگباز؛ زرنگ.
-
واژههای همآوا
-
زحل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zohal ۱. (نجوم) ششمین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ کیوان. Δ منجمان قدیم آن را نحس اکبر میدانستند.۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] نیرنگباز؛ زرنگ.
-
جستوجو در متن
-
کیوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نجوم) keyvān = زحل
-
تیتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: titan] (نجوم) [قدیمی] titān بزرگترین قمر سیارۀ زحل.
-
باشگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bāšgun = باژگون: ◻︎ خاک پایت را زحل از دیده بر سر مینهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکنالدینبکرانی: لغتنامه: باشگون).
-
شش بانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] šešbānu ماه و پنج سیارۀ عطارد، زهره، مریخ، مشتری، و زحل؛ ششخاتون؛ ششعروس؛ ششبانوی پیر.
-
احتراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehterāq ۱. آتش گرفتن؛ سوختن.۲. (نجوم) [قدیمی] نهان شدن یکی از سیارات زحل، مشتری، مریخ، زهره، و عطارد در زیر شعاع خورشید یا مقارنۀ خورشید با یکی از آن پنج سیاره.
-
خمسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خمسَة] [قدیمی] xamse ۱. پنج.۲. پنجگانه: حواس خمسه.〈 خمسهٴ متحیره: (نجوم) [قدیمی، مجاز] عطارد، زهره، مریخ، مشتری، و زحل.〈 خمسهٴ مسترقه: [قدیمی، مجاز] = بهیزک
-
دیدبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹دیدهبان، دیدوان› didbān نگاهبان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هرچه از دور ببیند خبر بدهد؛ دیدهدار؛ دیدهور.〈 دیدهبان فلک: [قدیمی، مجاز] زحل.
-
گرزمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گروسمان› [قدیمی] gar[o,a]z[a,o]mān ۱. عرش.۲. آسمان؛ سپهر: ◻︎ مه و خورشید با برجیس و بهرام / زحل با تیر و زهره بر گرزمان (دقیقی: ۱۰۴).۳. بالاترین مرحلۀ بهشت؛ بهشت برین.
-
پاسبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: pāspān] pās[e]bān ۱. (نظامی) مٲمور نیروی انتظامی و شهربانی (سابق) که وظیفهاش حفظ نظم و آرامش شهر است.۲. نگهبان؛ محافظ؛ محافظتکننده.〈 پاسبان فلک:۱. [مجاز] ستارۀ زحل؛ کیوان.۲. [مجاز] خادم پیر.
-
جنبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از جنبیدن) [پهلوی: ĵunbišn] jombeš ۱. تکان؛ حرکت.۲. [مجاز] تغییر.۳. نهضت.۴. (اسم) (سیاسی) گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و امثال آن فعالیت میکند: جنبش آزادیبخش فلسطین.〈 جنبش آبا: حرکت و سیر کوکبهای سیار، مان...
-
قران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qerān ۱. (نجوم) قرار گرفتن دو ستاره در یک برج و یک درجه.۲. (اسم) [منسوخ] در دورۀ قاجار و پهلوی، واحد پول ایران معادل ریال. کلمۀ قران در معنی واحد پول ایران از وقتی متداول شد که نام فتحعلیشاه را در سکهها السلطان صاحبقران ضرب کردند...