کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زمینساقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ساقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساقَة] sāqe ۱. (زیستشناسی) عضو استوانهشکل گیاه و درخت که به خلاف ریشه در هوا به سمت بالا نمو میکند و حامل شاخهها و برگها و گلها است.۲. [مقابلِ مقدمه و جلودار] موکب؛ دنبالۀ لشکر.
-
زمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zamīk] za(e)min ۱. سطحی که در زیر پا قرار دارد: چادرش روی زمین کشیده میشد.۲. (نجوم) سومین سیارۀ منظومۀ شمسی.۳. خشکی مورد تصرف کسی؛ مِلک.۴. محلی برای کشاورزی؛ مزرعه.۵. [قدیمی] سرزمین.〈 زمین فیال: زمینی که برای نخستین بار آن را کا...
-
ساقه آغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) sāqe'āquš برگهایی که ساقه را فرا میگیرد.
-
زمین بوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] za(e)minbus ۱. کسی که برای ادای احترام نسبت به شخص بزرگ به خاک افتد و زمین را بوسه زند.۲. (اسم مصدر) بوسیدن یا گذاشتن صورت بر زمین برای اظهار احترام به کسی؛ زمینبوسی.
-
زمین پیما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹زمینپیمای› [قدیمی] za(e)minpeymā ۱. آنکه روی زمین حرکت میکند و از جایی به جای دیگر میرود؛ جهانگرد.۲. اندازهگیرندۀ زمین.
-
زمین دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) za(e)mindār ۱. دارای زمین؛ صاحب زمین.۲. مرزبان.
-
زمین سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) za(e)minsombe = آبدزدک
-
زمین شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زمینشناسی) za(e)minšenās عالم به علم زمینشناسی.
-
زمین شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زمینشناسی) za(e)minšenāsi علمی که دربارۀ خلقت زمین و چگونگی طبقات و قسمتهای مختلف آن بحث میکند؛ معرفةالارض؛ ژئولوژی.
-
زمین گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عامیانه، مجاز] za(e)mingir برجایمانده؛ کسی که بهواسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد.
-
زمین لرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) za(e)minlarze = زلزله
-
جستوجو در متن
-
ویره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] vayre گیاهی که ساقۀ آن راست بالا نمیرود و روی زمین میخوابد، مانند بتۀ خربزه.
-
بیاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bayāre گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخههای آن روی زمین بیفتد، مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار، و مانندِ آن؛ بوته.
-
یقطین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، واحد: یقطینَة] [قدیمی] yaqtin ۱. هر گیاه میوهدار که ساقههای آن روی زمین بخوابد، مثل بوتۀ کدو، خربزه، هندوانه، و خیار.۲. کدو.