کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زحمت کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زحمت کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] zahmatkeš ۱. آنکه زحمت میکشد و رنج میبرد.۲. در ادبیات مارکسیس، کارگر؛ رنجبر.
-
واژههای مشابه
-
بی زحمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bizahmat ۱. آسان.۲. (قید) بیرنج؛ بیمشقت.
-
زحمت افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] zahmat[']afzā زحمتافزاینده؛ ایجادکنندۀ رنج و زحمت.
-
جستوجو در متن
-
کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ke(a)š ۱. نواری با رشتههای لاستیکی که با کشیده شدن بلندتر میشود.۲. (صفت) دارای قابلیت ارتجاع؛ کشی: شلوار کش.۳. (بن مضارعِ کِشیدن) = کشیدن۴. کِشنده؛ حملکننده؛ حامل (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بارکش، هیزمکش.۵. تحملکننده؛ متحمل (در ترکیب با کلمۀ...
-
رنج کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjkeš رنجبر؛ زحمتکش.