کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِنای ناقل همشناسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آشنا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āšnāk، مقابلِ بیگانه، جمع: آشنایان] 'āš[e]nā ۱. شناسا؛ شناسنده.۲. شناخته.۳. آگاه؛ باخبر.۴. کسی که او را میشناسیم ولی با او رابطۀ چندانی نداریم.۵. آنکه در کاری مهارت اندکی دارد: با نجاری هم آشناست.۶. [قدیمی] یار؛ دوست.۷. [قدیمی] عا...
-
دخیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] daxil ۱. داخلشده.۲. بیگانهای که میان قومی داخل شود و به آنان انتساب پیدا کند.۳. کلمهای که از زبانی داخل زبان دیگر شود.۴. کسی که در کارهای شخص دیگر مداخله داشته باشد.۵. (ادبی) در قافیه، حرف متحرکی که میان الف تٲسیس و حرف روی باشد، مثل ...