کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روز خوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšofteruz پریشانروزگار؛ بدبخت؛ بیطالع.
-
دیرینه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirineruz آنکه عمر بسیار کرده؛ پیر فرتوت کهنسال؛ دیرینهزاد؛ دیرینهسال؛ دیرسال؛ دیرساله.
-
فرخ روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] farroxruz از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بازش رای فرخروز گشتی / زمانه فرخ و فیروز گشتی (نظامی۲: ۲۰۳).
-
پراکنده روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] parakānderuz شوربخت؛ بدبخت؛ تیرهروز: ◻︎ پس از گریه مرد پراکندهروز / بخندید کای مامک دلفروز (سعدی۱: ۱۲۳).
-
پاک روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] pākruz روز روشن.
-
شبان روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šabānruz = شبانهروز
-
شبانه روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شبانروز، شباروز› šabāneruz تمام ۲۴ ساعت؛ شبوروز.
-
سیاه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیهروز› [مجاز] siyāhruz بدبخت؛ تیرهبخت؛ مصیبتزده؛ سیاهروزگار.
-
روز کور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ruzkur آنکه نمیتواند در روز ببیند.
-
روز گردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] ruzgardak = آفتابگردان۱
-
نیک روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیکوروز› [قدیمی، مجاز] nikruz خوشبخت؛ سعادتمند.
-
تیره روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tireruz تیرهروزگار؛ سیهروزگار؛ سیهروز؛ بدبخت.
-
جستوجو در متن
-
خوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: xvaš] xoš ۱. دلپسند.۲. شاد؛ شادمان.۳. گوارا؛ مطبوع: آب خوش.۴. [قدیمی] سرسبز؛ خرم: ◻︎ گل همین پنج روز و شش باشد / واین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی: ۵۴).۵. [قدیمی] خوب؛ نیک.۶. [قدیمی] زیبا.۷. [قدیمی] آسوده.〈 خوش بودن: (مصدر لازم)۱. خ...
-
بنگره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bangare آوازی که مادر هنگام خواباندن طفل خود میخواند: ◻︎ تو خفتهای خوش ای پسر و چرخ و روز و شب / همواره میکنند به بالینت بنگره (ناصرخسرو۱: ۴۳۰).