(صفت) [پهلوی: xvaš] ۱. دلپسند.
۲. شاد؛ شادمان.
۳. گوارا؛ مطبوع: آب خوش.
۴. [قدیمی] سرسبز؛ خرم: ◻︎ گل همین پنج روز و شش باشد / واین گلستان همیشه خوش باشد (سعدی: ۵۴).
۵. [قدیمی] خوب؛ نیک.
۶. [قدیمی] زیبا.
۷. [قدیمی] آسوده.
〈 خوش بودن: (مصدر لازم)
۱. خوشحال بودن.
۲. آسوده بودن؛ آسایش داشتن.
〈 خوشخوش: (قید) ‹خوشخوشک› [مجاز]
۱. از روی خوشی.
۲. کمکم؛ بهتدریج؛ با درنگ و تٲنی.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.