کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روز) ruze ۱. مربوط به روز (در ترکیب با عدد): دوروزه، یکروزه.۲. (اسم) (فقه) از اعمال مذهبی، بهصورت خودداری از خوردن، آشامیدن، و سایر اعمالی که برای روزهدار منع شده از طلوع صبح تا غروب آفتاب؛ صوم.۳. (صفت) [عامیانه] روزهدار: امرو...
-
واژههای مشابه
-
پنج روزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پنجروز، اسم) panjruze ۱. مدت پنجروز.۲. آنچه پنجروز طول بکشد.۳. [مجاز] مدت کم: ◻︎ دور مجنون گذشت و نوبت ماست / هرکسی پنجروزه نوبت اوست (حافظ: ۱۳۶ حاشیه).
-
روزه خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹روزهخور› [مجاز] ruzexār کسی که در ماه رمضان روزه نمیگیرد.
-
روزه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ruzedār کسی که روزه گرفته؛ روزهگیر؛ صائم.
-
واژههای همآوا
-
روضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: روضَة، جمع: ریاض و رَوضات] ro[w]ze ۱. [مجاز] مطالب و اشعاری که در سوگواری و عزاداری بالای منبر میخوانند. Δ مٲخوذ از نام کتاب «روضةالشهدا» تٲلیف ملاحسین کاشفی، از علما و وعاظ دورۀ تیموریان که آن را در سال ۹۰۸ هجری قمری دربارۀ وقای...
-
جستوجو در متن
-
صائم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sā'em روزهگیر؛ روزهدار.
-
صوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: صَوم] [قدیمی] so[w]m روزه گرفتن؛ روزه.
-
مفطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مفاطیر] [قدیمی] mofter افطارکننده؛ روزهخوار؛ روزهشکننده.
-
دائم الصوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] dā'emosso[w]m آنکه بیشتر ایام روزه بگیرد؛ پیوسته روزهدار.
-
صیام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] siyām ۱. روزه گرفتن؛ روزه داشتن؛ روزه.۲. (اسم) [عربی، جمعِ صائم] = صائم
-
صوم العذارا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَومالعذاریٰ] [قدیمی] so[w]mol'azārā روزۀ سهروزۀ مسیحیان که از دوشنبۀ بعد از عید تجلی آغاز میشود.
-
افطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eftār ۱. (فقه) باز کردن روزه با خوردن غذا؛ روزه گشادن؛ روزه شکستن.۲. (اسم) (فقه) [مجاز] وقت روزه گشادن.۳. (اسم) [مجاز] = افطاری