کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیرینهعرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'arz ۱. بیان مطلبی با احترام و ادب.۲. نشان دادن؛ آشکار کردن.۳. (اسم) [مقابلِ طول] پهنا.۴. [مجاز] مدت؛ فاصله: در عرض یک ساعت تمام کارها را انجام داد.۵. سان دیدن از سپاهیان و تجهیزات آنها.۶. اداره و گرداندن امور سپاهیان.۷. (اسم) ...
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعراض] 'araz ۱. متاع؛ کالا.۲. بیماری و ناخوشی.۳. آنچه برای شخص پیش بیاید.۴. چیزی که دوام و بقا نداشته باشد.۵. [مقابلِ جوهر] (فلسفه) آنچه قائم به غیر باشد.
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'erz ۱. نفس؛ ذات.۲. جسد.۳. ناموس و آبروی شخص.۴. حسبونسب که انسان به آن فخر میکند.
-
عرض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'orz ۱. روی کوه؛ گردنۀ کوه.۲. میان دریا.۳. جانب؛ ناحیه؛ کرانه.
-
دیرینه روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirineruz آنکه عمر بسیار کرده؛ پیر فرتوت کهنسال؛ دیرینهزاد؛ دیرینهسال؛ دیرسال؛ دیرساله.
-
دیرینه سال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] dirinesāl = دیرینهروز