کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دَیر، جمع: اَدیار] deyr جایی که راهبان در آن اقامت کنند و به گوشهگیری و عبادت بپردازند؛ صومعه.〈 دیر مغان: [قدیمی]۱. آتشکده؛ عبادتگاه زردشتیان.۲. (تصوف) مجلس عرفا و اولیا.
-
دیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: dēr] dir ۱. [مقابلِ زود] پس از زمان مناسب.۲. (قید) با درنگ؛ به آهستگی.۳. (قید) [قدیمی] بهمدت طولانی: ◻︎ زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی: ۱/۲۲۷).۴. [قدیمی] در آیندۀ دور.〈 دیر کردن: (مصدر لازم) درنگ کردن؛...
-
واژههای مشابه
-
کهن دیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. معرب] [قدیمی، مجاز] kohandeyr دنیا.
-
جستوجو در متن
-
دیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] dayyār ۱. کس؛ کسی.۲. [قدیمی] صاحب دیر.۳. [قدیمی] ساکن دیر؛ دیرنشین.
-
بطؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bot' درنگ کردن؛ دیر کردن.
-
بطیالهضم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bati'olhazm غذایی که دیر هضم شود.
-
دیررنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ زودرنج] [مجاز] dirranj بردبار و شکیبا و کسی که دیر برنجد.
-
دیرگوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دیرگوارا› [قدیمی] dirgovār غذایی که دیر هضم شود؛ دیرهضم.
-
دیریاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] diryāb آنچه دیر پیدا شود؛ آنچه به دشواری بهدست آید.
-
ناپز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹ناپزا› nāpaz چیزی که دیر پخته شود؛ ناپزنده؛ دیرپز.
-
تاخیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'xir ۱. به عقب انداختن.۲. دیر کردن.
-
دیرکرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) dirkard ۱. دیر کردن.۲. دیر شدن.۳. (بانکداری) عقب انداختن پرداخت وجه سند.۴. تٲخیر.
-
مولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mulidan درنگ کردن؛ دیر کردن؛ دیر ماندن: ( بمولیم تا آن سپاه گران / بیایند گُردان و جنگآوران (فردوسی: ۳/۱۳۵).