(صفت) [پهلوی: dēr] ۱. [مقابلِ زود] پس از زمان مناسب.
۲. (قید) با درنگ؛ به آهستگی.
۳. (قید) [قدیمی] بهمدت طولانی: ◻︎ زمین را ببوسید زال دلیر / سخن گفت با او پدر نیز دیر (فردوسی: ۱/۲۲۷).
۴. [قدیمی] در آیندۀ دور.
〈 دیر کردن: (مصدر لازم) درنگ کردن؛ تٲخیر کردن.
〈 دیر ماندن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. بسیار عمر کردن.
۲. پیر شدن.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
مؤلف: حسن عميد، سرپرست تأليف و ويرايش: فرهاد قربانزاده، ناشر: اَشجَع، چاپ نخست: ۱۳۸۹
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.