کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دوشیزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دوشیزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dušičak] dušize بانوی جوان شوهرنکرده؛ دختر.
-
جستوجو در متن
-
مادموازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mademoiselle] mādmovāzel دوشیزه؛ دخترخانم.
-
دغدو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دغدویه› [قدیمی] doqdu دختر؛ دوشیزه.
-
دوشیزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dušizegi دوشیزه بودن؛ دخترگی.
-
باکره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: باکرَة] bākere دختری که هنوز شوهر نکرده؛ دوشیزه.
-
خریده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: خریدَة، جمع: خرائِد] [قدیمی] xaride دوشیزۀ باشرموحیا.
-
بوبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پوپک، بوبه، بوبو، بوبویه› [قدیمی] bubak ۱. (زیستشناسی) = هدهد۲. (صفت) دوشیزه.
-
کالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کالمه› [قدیمی] kālo(a)m ۱. بیوه؛ زن شوهرمرده.۲. غیر دوشیزه.
-
بکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَبکار] bekr ۱. تازه؛ جدید؛ بدیع.۲. باکره؛ دوشیزه.۳. (قید) [قدیمی] در حال دوشیزگی.
-
بکارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بکارة] bekārat ۱. دوشیزه بودن؛ دوشیزگی.۲. تازگی؛ نو بودن.۳. (اسم) (زیستشناسی) = پرده 〈 پردۀ بکارت
-
تیرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیراست› [قدیمی] tirast سیصد: ◻︎ کنیزان دوشیزه تیرستوشصت / به رخ هریک آرایش بتپرست (اسدی: ۳۶۷).
-
عذرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: عُذراء] [قدیمی] 'azrā ۱. بکر؛ دوشیزه.۲. (صفت) [مجاز] ویژگی سخنی که پیش از آن گفته نشده؛ سخن تازهآورده.۳. [مقابلِ نهان] پیدا؛ آشکار.۴. (قید) بهتنهایی؛ تنها.
-
ترک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مصغرِ تر] [قدیمی] tarak ۱. مرطوب.۲. تروتازه.۳. (اسم، صفت) دوشیزه و دختر زیبا.۴. (اسم) نوعی حلوا که از قند و نشاسته و تخم ریحان درست کنند.
-
دختر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: duxtar] ‹دخت، دخ› doxtar ۱. فرزند مادینه.۲. دوشیزه؛ باکره.〈 دختر آفتاب: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب لعلی.〈 دختر تاک: [قدیمی، مجاز] = 〈 دختر رز〈 دختر خم: [قدیمی، مجاز] شراب؛ شراب انگوری.〈 دختر رز: [قدیمی، مجاز]۱. شر...